کلمه جو
صفحه اصلی

visor


معنی : افتاب گردان، لبه پیش امده کلاه
معانی دیگر : (بخش متحرک جلو کلاهخود یا کلاه ایمنی که صورت را می پوشاند) رخ پوش، نقاب، ماسک، روبند، (کلاه و غیره) آفتابگیر، سایه افکن، vizor افتاب گردان

انگلیسی به فارسی

چنگال، افتاب گردان، لبه پیش امده کلاه


( vizor ) افتاب گردان، لبه پیش آمده کلاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the protective brim projecting from the front of a cap or other headgear.
مشابه: bill, brim, peak

(2) تعریف: a movable flap above the inside windshield of a vehicle, used to shield the eyes from glare.

(3) تعریف: the upper front movable part of a helmet or other headpiece, which protects the eyes and upper face.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: visors, vizors, visoring, vizoring, visored, vizored
• : تعریف: to protect, cover, or provide with a visor.

• supply or cover with a visor
sun-shield; face shield; projecting brim for shading the eyes; part of a helmet covering the face or eyes
a visor is a movable part of a helmet which can be pulled down to protect a person's eyes or face.

دیکشنری تخصصی

[سینما] منظره یاب

مترادف و متضاد

افتاب گردان (اسم)
sunshade, visor, vizor

لبه پیش امده کلاه (اسم)
visor, vizor

جملات نمونه

1. The motor - cyclist raised / lowered his visor.
[ترجمه ترگمان]دوچرخه سوار با دوچرخه سوار بالا رفت \/ کلاهش را پایین آورد
[ترجمه گوگل]موتور - دوچرخه سوار سبب می شود / کمر جلوی او را بگیرد

2. But on this occasion he's donning his visor to give an art demonstration.
[ترجمه ترگمان]اما در این موقعیت، نقاب خود را در بر گرفته بود تا نمایش هنری را نمایش دهد
[ترجمه گوگل]اما در این مناسبت، او برای ساختن تظاهرات هنری خود را به سر می برد

3. The optic sensors in his visor transmitted the scene through the suit's calculator directly to his brain.
[ترجمه ترگمان]سنسورهای نوری در نقاب دارش صحنه را از طریق ماشین حساب s به طور مستقیم به مغزش منتقل کردند
[ترجمه گوگل]سنسورهای نوری در نمای محافظ خود، صحنه را از طریق ماشین حساب کت و شلوار به طور مستقیم به مغز او منتقل کردند

4. And the special pull-forward visor means you can increase the effectiveness of the hood over a greater area.
[ترجمه ترگمان]و آشغالگیر ویژه به این معنی است که شما می توانید میزان کارایی این کاپوت را در یک منطقه بزرگ تر افزایش دهید
[ترجمه گوگل]و سایز مخصوص به جلو، به این معنی است که شما می توانید اثربخشی کلاه را در یک منطقه بزرگتر افزایش دهید

5. She scanned the displays set round the visor on the inside of the helmet.
[ترجمه ترگمان]در حالی که نقاب کلاهش را روی لبه کلاه گذاشته بود، نگاهی به نمایش انداخت
[ترجمه گوگل]او نمایشگرهایی را که در اطراف کلاه ایمنی قرار گرفته بودند، اسکن کرد

6. The visor darkened almost to black opacity, and the suit's cooler began audibly to work harder.
[ترجمه ترگمان]آشغالگیر تقریبا به تیرگی سیاه تیره شد و کولر با صدای بلند شروع به کار کرد تا سخت تر کار کند
[ترجمه گوگل]نمای گرانش تقریبا به اندازه کافی سیاه پوشیده شده است و کولر کت و شلوار صدایی برای کار سخت تر شد

7. Then imagine it with a misty visor and a big puddle up ahead.
[ترجمه ترگمان]سپس آن را با نقاب مه گرفته و یک گودال بزرگ در جلو تصور کن
[ترجمه گوگل]سپس آن را با یک چنگال لرزان و یک لپ تاپ بزرگ پیش رو تصور کنید

8. The remote control was clipped to the sun visor and he pressed the button.
[ترجمه ترگمان]مهار دوردست به لبه اش وصل شده بود و او دکمه را فشار داد
[ترجمه گوگل]کنترل از راه دور به نمای نزدیک آفتاب بریده شد و دکمه را فشار داد

9. He always wears a black visor cap with some small lettering on it.
[ترجمه ترگمان]همیشه کلاهی سیاه به سر می گذارد که با حروف کوچک روی آن نوشته شده است
[ترجمه گوگل]او همیشه یک کلاه محافظ سیاه و سفید با برخی از نامه های کوچک بر روی آن پوشید

10. Auto Accessories, Sunshade, Sun Visor, Beach Mat, Houseware, Household, Seatbelt Shoulder Pad, Tent Tents and Tarpaulins.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات جانبی خودرو، sunshade، سان Visor، ساحل مات، Houseware، خانگی، رفتگی شانه، چادر چادر و چادر
[ترجمه گوگل]لوازم جانبی خودرو، ساحلی، Visor سان، ساحل مات، لوازم خانگی، خانگی، کمربند ایمنی، چادر و چادر

11. I lifted my visor to squeeze my nose. My gloves almost fused to it.
[ترجمه ترگمان]visor را بلند کردم تا بینی ام را فشار دهم دستکش های من تقریبا به آن وصل شده بود
[ترجمه گوگل]من چنگال خود را برداشتم تا بینیام را فشرده کنم دستکش من تقریبا به آن وصل شده است

12. A medieval light helmet with a guardmovable visor.
[ترجمه ترگمان]یک کلاه ایمنی قرون وسطایی با نقاب guardmovable
[ترجمه گوگل]کلاه ایمنی قرون وسطی با پوشش محافظتی محافظ

13. A simple visor with a sweat band, like a ? Headsweats visor, will keep both the sun and sweat out of your eyes when you're running.
[ترجمه ترگمان]یه نقاب ساده با یه گروه عرق سگی؟ نقاب Headsweats، هر دو خورشید را نگه می دارد و وقتی داری فرار می کنی، هر دو خورشید را از چشم تو بیرون نگه می دارد
[ترجمه گوگل]یک شیار ساده با یک گروه عرق مانند یک؟ در صورت استفاده از Headsweats، هر دو خورشید و عرق را از چشمان شما حفظ می کنند

14. He pulled on a battered old crash helmet with a scratched visor.
[ترجمه ترگمان]کلاه کهنه شکسته ای را با نقاب خاراند
[ترجمه گوگل]او یک کلاه ایمنی قدیمی را با یک گیره خراشیده کشید

پیشنهاد کاربران

دریچه ی کلاهخود

قسمت سایبان کلاه the flat peice of a cab which protects eyes from the sun
آفتاب گیر داخل خودرو


کلمات دیگر: