کلمه جو
صفحه اصلی

tracker


معنی : کشنده، سراغ گیر، پی کننده
معانی دیگر : دنبال کننده، سراه گیر

انگلیسی به فارسی

دنبال کننده، سراغ گیر، پی کننده، کشنده


ردیاب، سراغ گیر، پی کننده، کشنده


انگلیسی به انگلیسی

• path-finder
a tracker is someone who is skilled at finding people or animals by following their footprints or other signs that they have left behind.

دیکشنری تخصصی

[سینما] متصدی دالی

مترادف و متضاد

کشنده (اسم)
killer, plotter, drag man, puller, sorbent, tracker

سراغ گیر (اسم)
tracker

پی کننده (اسم)
tracker

جملات نمونه

1. An Aboriginal tracker led them to the place where the plane had crashed.
[ترجمه ترگمان]یک ردیاب مهم آن ها را به محلی هدایت کرد که هواپیما سقوط کرده بود
[ترجمه گوگل]یک ردیاب بومی، آنها را به جایی که هواپیما سقوط کرد، هدایت کرد

2. Police searched the area with a helicopter and tracker dogs.
[ترجمه ترگمان]پلیس این ناحیه را با هلی کوپتر و سگ های ردیاب جستجو کرد
[ترجمه گوگل]پلیس این منطقه را با سگ های هلی کوپتر و ردیاب جستجو کرد

3. The tracker who had worked with Ian Hofmeyr darting the Deduru-Oya elephants was forced to guide the raiders out of the park.
[ترجمه ترگمان]ردیاب که با ایان Hofmeyr کار کرده بود، فیل the را مجبور کرده بود که مهاجمان را از پارک خارج کند
[ترجمه گوگل]ردیاب که با ایان هافمیر کار کرده بود، با حرکت دادن فیل های ددورو-اویا مجبور شد رؤسای خارج از پارک را هدایت کند

4. Then Tagan, the tracker, stopped and stood in his stirrups, his head up and his eyes narrowed.
[ترجمه ترگمان]سپس Tagan، ردیاب، متوقف شد و روی رکاب ایستاد، سرش بلند شد و چشمانش تنگ شدند
[ترجمه گوگل]سپس Tagan، ردیاب، متوقف شد و به سختی هایش ایستاد، سرش بالا و چشمانش تنگ شد

5. The track error of the frequency tracker in LDV System is thoroughly derived and analyzed. On these grounds, a high accuracy data processor with microcomputer is designed.
[ترجمه ترگمان]خطای شیار ردیاب فرکانس در سیستم LDV به طور کامل استخراج و آنالیز شده است در این زمینه، یک پردازنده با دقت بالا با میکرو کامپیوتر طراحی شده است
[ترجمه گوگل]خطای مسیر ردیاب فرکانس در سیستم LDV کاملا مشتق شده و تجزیه و تحلیل شده است بر این اساس پردازنده با دقت بالا با میکرو رایانه طراحی شده است

6. After estimation of PRI, the PRI tracker(also called wheel tracker) is designed based on Complex Programmable Logic Device(CPLD).
[ترجمه ترگمان]پس از برآورد PRI، رد پی آر آی (که به عنوان ردیاب چرخ نیز نامیده می شود)بر مبنای مجموعه منطق قابل برنامه ریزی (CPLD)طراحی شده است
[ترجمه گوگل]پس از برآورد PRI، ردیاب PRI (همچنین نام ردیاب چرخ) بر اساس دستگاه منطقی قابل برنامه ریزی (CPLD) طراحی شده است

7. Another is that displacement errors gotten by Range tracker is not actual motion errors of SAR platform, but the "modulated" errors in LOS induced by wide azimuthal angle.
[ترجمه ترگمان]نکته دیگر این است که خطاهای جابجایی توسط ردیاب محدوده خطای حرکت واقعی سکوی SAR نیست، بلکه خطای \"مدوله شده\" در خط LOS با زاویه azimuthal گسترده است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از این است که خطاهای جابجایی توسط محدوده ردیاب خطاهای حرکت واقعی پلاتفرم SAR نیست، بلکه خطاهای 'تعدیل شده' در LOS ناشی از زاویه azimuthal گسترده است

8. This unit trust has become known as the Tracker Fund of Hong Kong, or TraHK.
[ترجمه ترگمان]این واحد اعتماد به عنوان the Tracker، یا TraHK شناخته شده است
[ترجمه گوگل]این اعتبار واحد به عنوان صندوق ردیاب هنگ کنگ یا TraHK مشهور شده است

9. The video tracker controls a mirror to acquire the Relay Mirror Experiment (RME) satellite, and provides a robust low bandwidth tracking loop to remove line of sight jitter.
[ترجمه ترگمان]ردیاب ویدئویی یک آینه را کنترل می کند تا آزمایش آزمایش Mirror (RME)را بدست آورد، و یک حلقه ردیابی پهنای باند پایین قوی را برای از بین بردن خط حرکت نامنظم، فراهم می کند
[ترجمه گوگل]ردیاب ویدیویی یک آینه را برای به دست آوردن ماهواره آزمایشی آینه رله (RME) کنترل می کند و یک خط ردیابی کم پهنای باند قوی را برای حذف خط جرقه دید فراهم می کند

10. Police and tracker dogs were beating the woods for the lost boy.
[ترجمه ترگمان]سگ های ردیاب و ردیاب، جنگل را به خاطر پسر گم شده کتک می زدند
[ترجمه گوگل]پلیس و سگ های ردیاب جنگل را برای پسر گمشده ضرب و شتم کردند

11. The police used tracker dogs to find the criminal.
[ترجمه ترگمان]پلیس از سگ های ردیاب خواسته است تا مجرم را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]پلیس برای پیدا کردن مجرمین از سگ های ردیاب استفاده می کند

12. This will not only serve as a tracker, but it will also serve as a pacer for maintaining consistent speed and decreasing fixation duration.
[ترجمه ترگمان]این کار نه تنها به عنوان یک ردیاب عمل می کند، بلکه به عنوان یک پیسر برای حفظ سرعت ثابت و کاهش طول تثبیت عمل می کند
[ترجمه گوگل]این نه تنها به عنوان یک ردیاب خدمت می کند، بلکه به عنوان یک رقیب برای حفظ سرعت ثابت و کاهش مدت زمان ثابت نیز خدمت خواهد کرد

13. Can you lead the tracker away from here?
[ترجمه ترگمان]میتونی ردیاب رو از اینجا ببری؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید ردیاب را از اینجا دور کنید؟

14. On the Second Life public issue tracker, issue MISC-1776 is attracting comment-after-comment, and vote-after-vote protesting the price rises, at the rate of over a hundred an hour.
[ترجمه ترگمان]در دومین مورد ممنوعیت عمومی زندگی، مساله MISC - ۱۷۷۶ در حال جذب نظرات بعد از اظهار نظر، و رای دادن بعد از رای دادن به افزایش قیمت، با نرخ بالای صد در یک ساعت است
[ترجمه گوگل]در شماره ردیاب مسائل عمومی دوم، شماره MISC-1776، نظر سنجی را پس از نظر جلب می کند، و پس از رای دادن به اعتراض به افزایش قیمت، با نرخ بیش از صد یک ساعت

15. The centroid accuracy of star tracker is the base of other accuracies. Its pointing accuracy is required to reach arc second scale.
[ترجمه ترگمان]دقت مرکز جرم (tracker)ستاره پایه دقت دیگر است دقت اشاره آن برای رسیدن به مقیاس دوم لازم است
[ترجمه گوگل]دقت centerroid از ردیاب ستاره پایه دیگر دقیق است دقت اشاره کردن آن برای رسیدن به مقیاس دوم قوس لازم است

پیشنهاد کاربران

مسیریاب - ردیاب

《 پارسی را پاس بِداریم 》
tracker : tra - cker
tra = تَرا : اَز این سوی به آن سوی
cker = گَر : پَس وَندِ کُنَنده
tracker = تَراگَر : اَز این سوی به آن سوی بَرَنده


کلمات دیگر: