کلمه جو
صفحه اصلی

acknowledgement


تایید، تصدیق، اعلام وصول، رسید، اعلامیه، اقرار، خبر وصول نامه، سپاسگزارى کامپیوتر : تصدیق قانون ـ فقه : اقرار بازرگانى : اعلامیه، اگهى

انگلیسی به فارسی

تصدیق، سپاسگزاری، قبول، اقرار، خبر وصول، تشکر، شهادت نامه


انگلیسی به انگلیسی

• act of recognizing or admitting; certification; recognition of a gift, expression of thanks
acknowledgement of something is admitting or accepting that it is true.
acknowledgement is the expression of gratitude for something that someone has done or said.
acknowledgement of someone is showing that you have seen and recognized them.
acknowledgement of a message, letter, or parcel is telling the sender that it has arrived.
the acknowledgements in a book is the section in which the author thanks the people who have helped.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تصدیق .
[برق و الکترونیک] اعلام وصول، تصدیق
[حقوق] تصدیق، تایید (رسمی)، ارادی بودن تعهد توسط متعهد، تایید رسمی صحت امضای سند توسط امضاء کننده

جملات نمونه

1. an acknowledgement of guilt
اقرار به گناه

2. he nodded in acknowledgement
او سرش را به نشان تصدیق تکان داد.

3. the gift was in acknowledgement of his services
هدیه به خاطر قدردانی از خدماتش بود.

4. This amounted to an acknowledgement that she had been wrong.
[ترجمه ترگمان]این به این نتیجه رسید که اشتباه کرده است
[ترجمه گوگل]این به تصدیق رسید که او اشتباه کرده بود

5. This report is an acknowledgement of the size of the problem.
[ترجمه رضا] این گزارش تاییدی بر عمق بحران است
[ترجمه ترگمان]این گزارش تاییدی بر اندازه مشکل است
[ترجمه گوگل]این گزارش اذعان به اندازه مشکل است

6. Luke inclined his head slightly in acknowledgement.
[ترجمه قاسم آباده ای] لوک کمی سرش را به نشانه تصدیق تکان داد.
[ترجمه ترگمان]لوک سر خود را اندکی خم کرد
[ترجمه گوگل]لوک سرش را کمی تکان داد

7. There is acknowledgement on his part that he was to blame.
[ترجمه ترگمان]در مورد سهم خود اعتراف می کند که مقصر است
[ترجمه گوگل]در این صورت تصدیق می شود که او سرزنش می کند

8. We want an acknowledgement of the existence of the problem.
[ترجمه ترگمان]ما خواستار تایید وجود این مشکل هستیم
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم یک تصدیق از وجود مشکل داشته باشیم

9. Do you want a written acknowledgement?
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کتبی هم می خواهید؟
[ترجمه گوگل]میخواهید تأییدیه نوشته شود؟

10. He inclined his head in acknowledgement.
[ترجمه ترگمان]سرش را به نشانه تایید تکان داد
[ترجمه گوگل]او سرش را تسلیت می گوید

11. She received a special award in acknowledgement of all her hard work.
[ترجمه ترگمان]او در تایید تمام کاره ای سخت خود جایزه ویژه ای دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او در تأیید تمام کارهای سخت او یک جایزه ویژه دریافت کرد

12. He gave Sabrina a quick nod of acknowledgement.
[ترجمه ترگمان]او به Sabrina پیشنهاد کرد که به سرعت موافقت خود را اعلام کند
[ترجمه گوگل]او به سابرینا صدای سریع اذعان داد

13. He raised his hand to her in acknowledgement.
[ترجمه ترگمان]دستش را به نشانه تایید بلند کرد
[ترجمه گوگل]او دست خود را به ایشان رسانید

14. He gave her a faint smile of acknowledgement.
[ترجمه قاسم آباده ای] لبخند ظریفی به او زد که نشان میداد او را می شناسد.
[ترجمه ترگمان]لبخند ضعیفی به او زد
[ترجمه گوگل]او به او لبخند ضعیفی از تصدیق داد

15. I was sent a free copy in acknowledgement of my contribution.
[ترجمه ترگمان]من یک نسخه رایگان به تایید سهم خود ارسال کردم
[ترجمه گوگل]من یک نسخه رایگان در تأییدیه سهم من فرستاده شدم

پیشنهاد کاربران

تقدیر و تشکر

وقتی به طرفِ مقابل " نشان دهیم"
که چیزی را شنیدیم یا خواندیم.

acknowledgement ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: تأیید 1
تعریف: اعلام وصول بسته‏ای از داده‏ها توسط یک رایانه در شبکه به رایانۀ فرستنده


کلمات دیگر: