1. a trumpet blast
نفیر شیپور
2. a dirty trumpet
شیپور گوشخراش
3. ali blew his trumpet
علی شیپورش را به صدا درآورد (زد).
4. blow one's own trumpet
(با سر و صدا) از خود تعریف کردن،به سود خود تبلیغ کردن
5. from the dining room issued the sound of a trumpet
صدای شیپور از اتاق نهارخوری به گوش می رسید.
6. Brave actions never want a trumpet.
[ترجمه ترگمان]شجاع بودن هیچ وقت به یک شیپور نیاز ندارد
[ترجمه گوگل]اقدامات شجاعانه هرگز ترومپت را نمیخواهند
7. He played trumpet professionally in a jazz combo.
[ترجمه ترگمان]او در یک ترکیب جاز بصورت حرفه ای بوق می زد
[ترجمه گوگل]او تراموا حرفه ای در دسته کوچک موسیقی جاز بازی کرد
8. The main orchestral brass instruments are the horn, trumpet, trombone, and tuba.
[ترجمه ترگمان]سازه ای بادی اصلی بوق، شیپور، ترومبون، و tuba هستند
[ترجمه گوگل]سازهای اصلی ارکستر برنج شاخ، ترومپت، ترومبون و توب هستند
9. Dizzy was a real killer on the trumpet.
[ترجمه ترگمان]\"دیزی\" یه قاتل واقعی روی ترومپت بوده
[ترجمه گوگل]Dizzy یک قاتل واقعی در ترومپت بود
10. An elderly man puffed on a trumpet to the accompaniment of drums and piano.
[ترجمه ترگمان]پیرمردی با صدای طبل و پیانو نواختن شیپور را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]یک مرد سالخورده با ترومپت همراه با درام و پیانو است
11. The trumpet and trombone are brass instruments.
[ترجمه ترگمان]شیپور و ترومبون سازه ای برنجی هستند
[ترجمه گوگل]ترومپت و ترومبون ابزار آلات برنجی است
12. I'm not blowing my own trumpet; I can do all jobs.
[ترجمه ترگمان]من ترومپت خودم نیستم، میتونم همه کارها رو انجام بدم
[ترجمه گوگل]من ترومپت خود را نمی دم من می توانم تمام کارها را انجام دهم
13. He plays the trumpet or something of the kind.
[ترجمه ترگمان]ترومپت یا همچین چیزی میزنه
[ترجمه گوگل]او ترومپت یا چیزی از نوع را بازی می کند
14. Dave spent the whole evening blowing his own trumpet.
[ترجمه Maryam] دیو کل عصر را با دمیدن شیپور خودش سپری کرد
[ترجمه ترگمان]دیو تمام شب ترومپت خود را اعلام می داشت
[ترجمه گوگل]دیو صرف تمام شب دم کردن ترومپت خود را
15. He gave a short blast on his trumpet.
[ترجمه ترگمان]صدای شیپوری بلند از ترومپت به گوش رسید
[ترجمه گوگل]او یک انفجار کوتاه بر ترومپت خود گذاشت
16. She's been making risible attempts to learn the trumpet.
[ترجمه ترگمان]اون داره سعی می کنه ترومپت رو یاد بگیره
[ترجمه گوگل]او تلاش های متکبرانه برای ترومپت انجام داده است
17. Ann blew a few notes on the trumpet.
[ترجمه ترگمان]ان آن چند تا یادداشت روی ترومپت داد
[ترجمه گوگل]من چند یادداشت بر روی ترومپ انداختم