1. japan's transition to a multiparty democracy was fast
ورتش ژاپن به سوی یک دموکراسی چند حزبی سریع بود.
2. an adept transition from tragedy to comedy
یک تغییر ماهرانه از تراژدی به کمدی
3. a period of transition
یک دوره ی تحول
4. The transition from a totalitarian state to a free country will be long and slow.
[ترجمه ترگمان]گذار از یک ایالت totalitarian به یک کشور آزاد طولانی و کند خواهد بود
[ترجمه گوگل]انتقال از یک دولت توتالیتر به یک کشور آزاد طولانی و کند خواهد بود
5. The health-care system is in transition at the moment.
[ترجمه ترگمان]سیستم بهداشت و درمان در حال حاضر در حال انتقال است
[ترجمه گوگل]سیستم مراقبت بهداشتی در حال حاضر در حال تغییر است
6. The transition to a multi-party democracy is proving to be difficult.
[ترجمه ترگمان]گذار به دموکراسی چند حزبی دشوار است
[ترجمه گوگل]انتقال به دموکراسی چند حزبی دشوار است
7. Adolescence is the period of transition between childhood and adulthood.
[ترجمه ترگمان]Adolescence دوره گذار بین کودکی و بزرگسالی است
[ترجمه گوگل]نوجوانی دوره گذار بین دوران کودکی و بزرگسالی است
8. The negotiators hoped to effect a smooth transition to an interim administration.
[ترجمه ترگمان]مذاکره کنندگان امیدوار بودند که یک انتقال آرام به یک دولت موقت ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]مذاکره کنندگان امیدوار بودند که یک انتقال صاف به یک دولت موقت صورت گیرد
9. Inevitably the transition will yield some sticky moments.
[ترجمه ترگمان]این انتقال به طور اجتناب ناپذیری منجر به چند لحظه چسبناک خواهد شد
[ترجمه گوگل]به ناچار گذار چند لحظه چسبناک را به وجود خواهد آورد
10. In the past this process of transition has often proven difficult.
[ترجمه ترگمان]در گذشته این فرآیند گذار اغلب دشوار بوده است
[ترجمه گوگل]در گذشته این روند انتقال بسیار دشوار است
11. They all support a peaceful transition.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها از یک گذار صلح آمیز حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]همه آنها از گذار صلح آمیز حمایت می کنند
12. Her transition from girl to woman was complete.
[ترجمه ترگمان]انتقال او از دختر به زن کامل بود
[ترجمه گوگل]انتقال او از دختر به زن کامل بود
13. Ex-soldiers can be disorientated by the transition to civilian life.
[ترجمه ترگمان]سربازان سابق می توانند با انتقال به زندگی مدنی گیج شوند
[ترجمه گوگل]سربازان سابق می توانند با گذار به زندگی غیرنظامی غرق شوند
14. The transition from school to work can be difficult.
[ترجمه ترگمان]انتقال از مدرسه به کار می تواند دشوار باشد
[ترجمه گوگل]انتقال از مدرسه به کار می تواند دشوار باشد
15. The new government has promised a smooth transition of power.
[ترجمه ترگمان]دولت جدید به انتقال آرام قدرت قول داده است
[ترجمه گوگل]دولت جدید وعده داده است انتقال صاف قدرت