کلمه جو
صفحه اصلی

slate


معنی : فهرست نامزدهای انتخاباتی، سنگ متورق، لوح سنگ، ورقه سنگ، ذغال سنگ سخت و سنگی شرح وقایع، سنگ لوح، تخته سنگ، مقدر کردن، تعیین کردن، با لوح سنگ پوشاندن، واقعهای را ثبت کردن
معانی دیگر : (هر یک از تکه های سفالی یا سنگی و غیره که به جای شیروانی پهلوی هم در بام قرار می دهند) پرنیخ، کالار، سفال بام، پهنک، بامپوش، با سنگ لوح (یا پلمه یا بامپوش و غیره) پوشاندن، (نام نامزدهای انتخاباتی یا مشاغل سیاسی و غیره را) در فهرست گذاشتن (به صورت فهرست) اعلام کردن، برگزیدن، انتخاب کردن، برنامه ریزی کردن، قرار گذاشتن، پلمه، پلمه سنگ، خاکستری مایل به آبی (رنگ سنگ لوح) (slate blue هم می گویند)، (انگلیس - خودمانی)، شلاق زدن، سخت تنبیه کردن، تورق، ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع اعم از نوشته یا ننوشته

انگلیسی به فارسی

تخته سنگ، لوح سنگ، ورقه سنگ، تورق، سنگ متورق، سنگلوح، ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع (اعم از نوشته یا ننوشته)، فهرست نامزدهای انتخاباتی، با لوح سنگ پوشاندن، واقعه ای را ثبت کردن، تعیین کردن، مقدرکردن


تخته سنگ، فهرست نامزدهای انتخاباتی، سنگ لوح، سنگ متورق، لوح سنگ، ورقه سنگ، ذغال سنگ سخت و سنگی شرح وقایع، با لوح سنگ پوشاندن، واقعهای را ثبت کردن، تعیین کردن، مقدر کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: clean slate
(1) تعریف: a fine-grained, metamorphic rock that tends to split in smooth layers.

(2) تعریف: a piece of this rock, or a product manufactured from it, such as a roof tile or chalkboard.

(3) تعریف: a record, schedule, or list.
مشابه: agenda, list, roster, schedule

- a slate of activities
[ترجمه ترگمان] * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل] یک فعالیت اساسی
- a slate of candidates for political office
[ترجمه ترگمان] یک لوح از نامزدهای اداره سیاسی
[ترجمه گوگل] نامزد انتخابات ریاست جمهوری

(4) تعریف: a dark or bluish gray color.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slates, slating, slated
(1) تعریف: to record, schedule, list, or designate as though on a writing surface.

(2) تعریف: to cover (a roof, floor, or the like) with slate or a similar material.

• fine grained rock that is easily split into thin layers; writing surface made of slate; shingle made of slate or a similar material; list of candidates; greyish blue color
cover with slate (of a roof, etc.); nominate a candidate for office; propose or list for candidacy; schedule, plan; harshly criticize, denounce, abuse
slate is a dark grey rock that can be easily split into thin layers. slate is often used for covering roofs.
slates are the small flat pieces of slate used for covering roofs.
a slate is a list of candidates, usually from the same party, for an election; used in american english.
if something is slated, it has been planned or intended to happen at a particular time or in a particular way; used in american english.
if a person or group is slated to do something, other people have predicted that they will almost certainly do it; used in american english.
if you wipe the slate clean, you decide to forget previous mistakes, failures, debts, and so on and make a fresh start.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تخته تقه / کلاکت - لوح دوربین (کلاکت )
[عمران و معماری] سنگ لوح - سنگ شیست - آردواز - پلمه
[زمین شناسی] اسلیت ،سنگ لوح ،پلمه سنگ - الف) سنگ دگرگونی درجه پایین چگال فشرده ریزدانه که دارای رخ اسلیتی است و بنابراین می توان آن را به تخته ها و صفحات نازک جدا کرد. بیشتر اسلیت ها از شیل حاصل می شوند. - ب) اصطلاح معدنکاری زغال سنگ، برای هر شیلی که به همراه زغال باشد. همچنین برخی اوقات معادل زغال استخوانی محسوب می شود.
[نفت] سنگ لوح

مترادف و متضاد

فهرست نامزدهای انتخاباتی (اسم)
slate, poll

سنگ متورق (اسم)
slate

لوح سنگ (اسم)
slate

ورقه سنگ (اسم)
slate

ذغال سنگ سخت و سنگی شرح وقایع (اسم)
slate

سنگ لوح (اسم)
argillite, slate

تخته سنگ (اسم)
slate, rock, crag, boulder, slab, bowlder, cliff

مقدر کردن (فعل)
ordain, slate, destine, predestinate

تعیین کردن (فعل)
assign, fix, specify, state, appoint, determine, define, assess, slate, locate, delimit, qualify, prescribe, tell off

با لوح سنگ پوشاندن (فعل)
slate

واقعه ای را ثبت کردن (فعل)
slate

جملات نمونه

1. to slate a house
بام خانه را با سنگ لوح پوشاندن

2. a clean slate
سابقه ی خوب،پرونده ی بی عیب و نقص

3. the party presented its slate (of candidates) to the media
حزب فهرست نامزدهای انتخابات خود را به رسانه ها معرفی کرد.

4. The leadership want to present a single slate of candidates to be approved in an open vote.
[ترجمه بهنام] رهبری می خواهد تنها یک لیست از نامزدهای انتخاباتی را که در رای کیری علنی به تصویب رسیده است را ارایه کند.
[ترجمه ترگمان]رهبری می خواهد یک لوح از نامزدها را ارائه دهد تا در رای گیری علنی مورد موافقت قرار گیرد
[ترجمه گوگل]رهبری می خواهد تنها یک کاندیدا را برای رأی دادن بازبینی کند

5. The sea was the colour of slate.
[ترجمه ترگمان]دریا رنگ لوح بود
[ترجمه گوگل]دریا رنگ تخته سنگ بود

6. Only a skilled workman can split slate into layers.
[ترجمه ترگمان]تنها یک کارگر ماهر می تواند لوح را به چند لایه تقسیم کند
[ترجمه گوگل]فقط یک کارگر ماهر می تواند تخته سنگ را به لایه ها تقسیم کند

7. The senator has not got a full slate of delegates in New York.
[ترجمه ترگمان]سناتور یک لوح کامل از نمایندگان در نیویورک ندارد
[ترجمه گوگل]سناتور هیچ نماینده ای در نیویورک نداشته است

8. Its slate roof differentiates this house from others.
[ترجمه ترگمان]سقف Its این خانه را از دیگران متمایز می کند
[ترجمه گوگل]سقف تخته سنگی این خانه را از دیگران متمایز می کند

9. The area has been mined for slate for centuries.
[ترجمه ترگمان]این منطقه برای قرن ها برای slate استخراج شده است
[ترجمه گوگل]این منطقه برای قرن ها معدنکاری شده است

10. Could you put these drinks on the slate?
[ترجمه ترگمان]میشه این نوشیدنی رو بذاری روی لوح؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این نوشیدنی ها را روی تخته سنگ قرار دهید؟

11. Why not wipe the slate clean and start all over again?
[ترجمه ترگمان]چرا این لوح سفید را پاک نکنیم و دوباره از نو شروع کنیم؟
[ترجمه گوگل]چرا پاک نمیشود و دوباره تمام شود؟

12. The slate roof differentiates this house from others in the area.
[ترجمه ترگمان]سقف لوح این خانه را از دیگران در منطقه متمایز می کند
[ترجمه گوگل]سقف تخته سنگ این خانه را از دیگران در این منطقه متمایز می کند

13. The nominating committee laid its slate before the board.
[ترجمه ترگمان]کمیته نامزد کردن لوح خود را در برابر هییت مدیره قرار داد
[ترجمه گوگل]کمیته اعطای نمایندگی خود را قبل از هیئت مدیره قرار داد

14. The walls were mostly slate.
[ترجمه ترگمان]دیوارها تقریبا لوح بودند
[ترجمه گوگل]دیوارها عمدتا تخته سنگ بود

15. A loose slate had fallen from the roof.
[ترجمه ترگمان]یک لوح سنگی از پشت بوم افتاده بود
[ترجمه گوگل]تخته سنگ شسته شده از سقف افتاده است

The elections are slated for next fall.

انتخابات قرار است در پاییز آینده انجام شود.


A new car factory is slated for Mashhad.

یک کارخانه‌ی جدید اتومبیل‌سازی برای مشهد برنامه‌ریزی شده است.


roofing slates

پرنیخ‌های بام‌سازی


Slanted roofs are covered with cement slates.

بام‌های شیب‌دار را با پهنک‌های سیمانی می‌پوشانند.


The party presented its slate (of candidates) to the media.

حزب فهرست نامزدهای انتخابات خود را به رسانه‌ها معرفی کرد.


to slate a house

بام خانه را با سنگ لوح پوشاندن


The party has slated its candidates.

حزب فهرست نامزدهای انتخاباتی خود را اعلام کرد.


اصطلاحات

a clean slate

سابقه‌ی خوب، پرونده‌ی بی‌عیب‌و‌نقص


پیشنهاد کاربران

رنگ زغالی

در نوبت قرار داشتن

کلاکت، تخته نشان

فهرست، لیست ( محصول )

سنگ دگرگون شده ی شیل

بخش

Product slate
ترکیب محصولات ( پالایشگاه )

به صلّابه کشیدن
به باد انتقاد گرفتن

لوح یا سطحی که روی آن بنویسند

به معنی فهرست هست و اگر همراه double بیاد مثل double slate میشه ترجمه اش کرد "فهرست بلند بالا".

slate ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: سنگ لوح
تعریف: سنگ دگرگونی ریزدانه و متراکم که می‏توان آن را به صورت تخته‏سنگ یا صفحه‏های نازک برید


کلمات دیگر: