کلمه جو
صفحه اصلی

silhouette


معنی : شبح، نیمرخ، محیط مریی، نقاشی سیاه یکدست، بصورت نیمرخ سیاه نشان دادن
معانی دیگر : به صورت سیاه نما یا سیاه رخ نشان دادن، تصویر سایه نما، سیه نما، سیه نیم چهر، نیم چهرسیاه، سیاه رخ، رجوع شود به: contour، نیمر، نیمر  هر چیزی برنگ سیاه یا برنگ یکدست، بصورت نیمر  سیاه نشاندادن

انگلیسی به فارسی

نیمرخ، نیمرخ هر چیزی برنگ سیاه یا برنگ یکدست،محیط مریی، نقاشی سیاه یکدست، بصورت نیمرخ سیاه نشان دادن


انگلیسی به انگلیسی

• dark image outlined against a lighter background
show in silhouette, display as a dark image against a light background
a silhouette is the outline of a dark shape against a bright light or pale background.

اسم ( noun )
(1) تعریف: an outline or profile, filled in with a solid dark color, esp. of a person's head.
مشابه: outline

(2) تعریف: any dark figure seen against a light background, so that details are obscure.

- From the highway, we saw the silhouette of the city's magnificent skyline against the sunset.
[ترجمه ترگمان] ما از بزرگراه، تصویر سایه نمای زیبای شهر را در برابر غروب خورشید می دیدیم
[ترجمه گوگل] از بزرگراه، ما شاهد شبح چشم انداز شگفت انگیز شهر در برابر غروب خورشید بودیم
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: silhouettes, silhouetting, silhouetted
• : تعریف: to display or outline in silhouette.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تصویر سیاه - ضد نور - ضد نور (سیلوئت ) - نیمرخ
[نساجی] هر شکل تیره رنگ روی زمینه روشن ( در پارچه )

مترادف و متضاد

Synonyms: contour, delineation, etching, figuration, form, likeness, line, lineament, lineation, portrait, profile, shade, shadow, shape


شبح (اسم)
apparition, target, phantom, ghost, silhouette, specter, sprite, spook, caddy, simulacrum, eidolon, spectrum, fantom, phantasm, phantasma, umbra, wraith

نیمرخ (اسم)
silhouette, profile, sideview

محیط مریی (اسم)
silhouette

نقاشی سیاه یکدست (اسم)
silhouette

به صورت نیم رخ سیاه نشان دادن (فعل)
silhouette

outline


Antonyms: body


جملات نمونه

Her profile was silhouetted against the moonlight.

نیمرخ او در جلوی مهتاب سیه‌نما شده بود.


1. he simplified the profile by turning it into a silhouette
با تبدیل نیمرخ به سیه نما آن را ساده کرد.

2. The mountains stood out in silhouette.
[ترجمه ترگمان]کوه ها در تاریکی ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]کوه ها در شب قدر ایستاده بودند

3. The silhouette of the bare tree on the hill was clear against the winter sky.
[ترجمه ترگمان]سایه درخت عریان روی تپه در برابر آسمان زمستانی صاف بود
[ترجمه گوگل]شبح درخت برهنه بر روی تپه در برابر آسمان زمستان روشن بود

4. He drew the city in silhouette.
[ترجمه ترگمان]او شهر را در سای هاش گرفت
[ترجمه گوگل]او شهر را در شبح جلب کرد

5. I could see its black silhouette against the evening sky.
[ترجمه ترگمان]می توانستم نیم رخ سیاه او را در برابر آسمان شب ببینم
[ترجمه گوگل]من می توانستم شبح سیاه آن را در برابر آسمان شب ببینم

6. The painter lined the silhouette of a girl.
[ترجمه ترگمان]نقاش تصویر سیلوئت از یک دختر را ترسیم کرد
[ترجمه گوگل]نقاش شبیه یک دختر بود

7. The old windmill stood out in silhouette.
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی قدیمی در تاریکی دیده می شد
[ترجمه گوگل]آسیاب بادی قدیمی در شکل شبح قرار داده شده است

8. As he rides away, the sunset gilds his silhouette.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او سوار بر اسب می راند، غروب سایه او را تیره و تار می کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که او سوار می شود، غروب خورشید شبحش را تکان می دهد

9. The big-headed silhouette with its strangely twisted mandibles surprises motorists on a day out to the seaside.
[ترجمه ترگمان]یک سیلوئت با سر بزرگ با فک های پیچ وتاب دارش، رانندگان را در یک روز بیرون از کنار دریا غافلگیر می کند
[ترجمه گوگل]شبح بزرگ با ماندیبل های پیچیده پیچیده، رانندگان را در یک روز به ساحل شگفت زده می کند

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. Piper glared angrily at his bulky silhouette.
[ترجمه ترگمان]پایپر با عصبانیت به هیکل تنومند او خیره شد
[ترجمه گوگل]پائر با عجله در حال ظهور عظیم خود نگاه کرد

12. He had seen their silhouette against the night sky.
[ترجمه ترگمان]سایه آن ها را در برابر آسمان شب دیده بود
[ترجمه گوگل]او شبح خود را در برابر آسمان شب دید

13. She paused again to see its silhouette against the dimming sky.
[ترجمه ترگمان]دوباره مکث کرد تا نیم رخ او را در برابر آسمان تیره ببیند
[ترجمه گوگل]او دوباره متوقف شد تا شبحش را در برابر آسمان تاریک ببیند

14. The sky was getting darker and the silhouette of the Chateau was casting a long shadow of gloom over the scene.
[ترجمه ترگمان]آسمان تیره و تار شده بود و silhouette قلعه دیف سایه بلندی بر صحنه می افکند
[ترجمه گوگل]آسمان تاریک تر شد و شباهت Chateau در سایه تاریک تاریک در صحنه ریخته شد

15. The 321/2 stamp depicted a woman in silhouette.
[ترجمه ترگمان]تمبر ۳۲۱ \/ ۲ یک زن را در سیلوئت به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]تمبر 321/2 یک زن را در شبح نمایش داد

پیشنهاد کاربران

هاله

عکس نیمرخ

عکس کاملا سیاه یا تاریک در زمینه روشن

تصویری تاریک و سیاه در زمینه ای روشن ( برای مثال وقتی خورشید در ساحل در حال غروب کردنه و فردی بره جلوش ، در این صورت شما فقط یک جسمی میبینید که به صورت تاریک در زمینه روشن خورشید دیده میشه و جزئیات چهره یا بدن فرد مشخص نیست )


سایه

سایه نما

الگو ( در خیاطی )

قسمتهایی از بدن که سیاه شدن مثل گودی زیر چشم که سیاه و کبود شده


کلمات دیگر: