کلمه جو
صفحه اصلی

tilting

انگلیسی به انگلیسی

• sloping, tipping, inclining

دیکشنری تخصصی

[سینما] چرخش عمودی / چرخش عمودی دوربین بر اساس قاعده ای ثابت - چرخش عمودی حول محور ثابت - حرکت عمودی دوربین
[عمران و معماری] کج شدن - کج شونده - واژگونی
[برق و الکترونیک] کج رفتتگی تمایل رو به جلوی جبهه موج رادیویی منتقل شونده در امتداد زمین که مقدار آن به ثابتهای الکتریکی زمین بستگی دارد .
[ریاضیات] شیبدار کردن، منحرف کردن، انحرافی، کج کردن

جملات نمونه

1. tilting strata
چینه های شیب دار

2. a boat tilting on the waves
قایقی که روی امواج نوسان می کرد

3. a bird was tilting among the branches
پرنده ای در میان شاخ و برگ پس و پیش می رفت.

4. The newspapers are continually tilting at the government.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها مدام به دولت گرایش دارند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها به طور مداوم در دولت کج می شوند

5. He was tilting at the top prize.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان جایزه اول خم شده بود
[ترجمه گوگل]او در جایزه بالا کج شد

6. The boat was tilting on the waves.
[ترجمه ترگمان]قایق روی موج ها کج شده بود
[ترجمه گوگل]قایق روی امواج کج شد

7. The man was tilting his chair back.
[ترجمه ترگمان]مرد صندلیش را به عقب کج کرد
[ترجمه گوگل]مرد روی صندلیش کج شد

8. He took her chin between thumb and forefinger, tilting her mutinous face up for his cool inspection.
[ترجمه ترگمان]چانه او را میان شست و سبابه گرفت و چهره سرکش خود را برای بازرسی سرد او تکان داد
[ترجمه گوگل]او چانه اش را بین انگشت شست و انگشت گذاشت، چهره مضحکش را برای بازرسی سردش کج کرد

9. Interlink hands and stretch up, tilting the pelvis.
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز می کند و کش و قوسی می دهد و لگن را کج می کند
[ترجمه گوگل]اینترلینک دست و کشش، کج شدن لگن

10. Becky pushed her chair back from the table, tilting it to get away from Nadine's furious face.
[ترجمه ترگمان]بکی صندلی اش را از روی میز کنار زد و از صورت خشمگین نا دین دور شد
[ترجمه گوگل]بکی پشت صندلی خود را از روی میز بلند کرد و آن را از چهره خشمگین نادین دور کرد

11. No one runs; they walk tilting into the wind at comical angles, like a bunch of Charlie Chaplins.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس فرار نمی کند؛ آن ها مثل یک مشت چارلی Chaplins به طرف باد حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]هیچ کس اجرا نمی شود آنها قدم زدن به باد را در زاویه کمال، مثل یک دسته از چارلی Chaplins

12. Her world was tilting beyond my comprehension.
[ترجمه ترگمان]دنیا از فهم من فراتر رفته بود
[ترجمه گوگل]دنیای او فراتر از درک من بود

13. By tilting bargaining power towards labour, it encouraged big pay claims.
[ترجمه ترگمان]با خم کردن قدرت چانه زدن به نیروی کار، این کار ادعاهای خسارت بزرگی را تشویق کرد
[ترجمه گوگل]با تقاطع قدرت چانه زنی به سمت کار، این ادعاهای پولی بزرگ را تشویق می کند

14. Without speaking a word, the collective keeps tilting the plane.
[ترجمه ترگمان]بدون گفتن یک کلمه، گروه به حرکت در صفحه ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]بدون صحبت یک کلمه، جمعی هواپیما را می کشد

15. The tilting of the layers tells us of a period of gentle deformation that followed burial of the sediments.
[ترجمه ترگمان]خم شدن لایه ها به ما در مورد یک دوره تغییر شکل ملایم که بعد از دفن رسوبات رخ می دهد، می گوید
[ترجمه گوگل]کج لایه ها به ما می گوید که یک دوره تغییر شکل ملایم که به دنبال دفن رسوبات بود

پیشنهاد کاربران

متمایل


کلمات دیگر: