کلمه جو
صفحه اصلی

slating


بامپوشی، پوشاندن بام (با کالار یا پهنک)، کالار، پهنک

انگلیسی به فارسی

بامپوشی، پوشاندن بام (با کالار یا پهنک)


بامپوش، کالار، پهنک


تخته سنگ، با لوح سنگ پوشاندن، واقعهای را ثبت کردن، تعیین کردن، مقدر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act of covering with slate (as of a roof); roofing materials, slates; scolding, reprimand

دیکشنری تخصصی

[سینما] تقه زنی - کلاکت زدن

جملات نمونه

1. The leadership want to present a single slate of candidates to be approved in an open vote.
[ترجمه ترگمان]رهبری می خواهد یک لوح از نامزدها را ارائه دهد تا در رای گیری علنی مورد موافقت قرار گیرد
[ترجمه گوگل]رهبری می خواهد تنها یک کاندیدا را برای رأی دادن بازبینی کند

2. The sea was the colour of slate.
[ترجمه ترگمان]دریا رنگ لوح بود
[ترجمه گوگل]دریا رنگ تخته سنگ بود

3. Only a skilled workman can split slate into layers.
[ترجمه ترگمان]تنها یک کارگر ماهر می تواند لوح را به چند لایه تقسیم کند
[ترجمه گوگل]فقط یک کارگر ماهر می تواند تخته سنگ را به لایه ها تقسیم کند

4. The senator has not got a full slate of delegates in New York.
[ترجمه ترگمان]سناتور یک لوح کامل از نمایندگان در نیویورک ندارد
[ترجمه گوگل]سناتور هیچ نماینده ای در نیویورک نداشته است

5. The contract specifies red tiles, not slates, for the roof.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد کاشی های قرمز را مشخص می کند، نه لوح، برای سقف
[ترجمه گوگل]این قرارداد کاشی های سرخ را مشخص می کند، نه تخته کش، برای سقف

6. Its slate roof differentiates this house from others.
[ترجمه ترگمان]سقف Its این خانه را از دیگران متمایز می کند
[ترجمه گوگل]سقف تخته سنگی این خانه را از دیگران متمایز می کند

7. I've no change, could you put these eggs on the slate?
[ترجمه ترگمان]من تغییر نکردم، می شه این تخم مرغ ها رو روی لوح بذاری؟
[ترجمه گوگل]من تغییری نداشتم، آیا می توانستم این تخم مرغ را روی تخته سنگ قرار دهم؟

8. There were several slates missing from the roof.
[ترجمه ترگمان]چند تا لوح از سقف گم شده بود
[ترجمه گوگل]چند سقف از سقف گم شده بود

9. Their cottage was roofed with green slate.
[ترجمه ترگمان]کلبه آن ها با سقف و رنگ سبز پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]کلبه آنها با تخته سنگ سبز پوشیده شده بود

10. A new relationship presents you with the opportunity to wipe the slate clean.
[ترجمه ترگمان]یک رابطه جدید تو را با این فرصت برای پاک کردن لوح سفید هدیه می کند
[ترجمه گوگل]یک رابطه جدید به شما این امکان را میدهد تا تمیز کردن صفحات را پاک کنید

11. The new store is slated to open in spring.
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه جدید قرار است در بهار افتتاح شود
[ترجمه گوگل]فروشگاه جدید قرار است در بهار باز شود

12. Arnold Schwarzenegger's new restaurant has been slated by a top food critic.
[ترجمه ترگمان]رستوران جدید آرنولد Schwarzenegger توسط یک منتقد ارشد غذایی قرار داده شده است
[ترجمه گوگل]رستوران جدید آرنولد شوارتزنگر به وسیله یک منتقد غذای برتر مطرح شده است

13. The walls were mostly slate.
[ترجمه ترگمان]دیوارها تقریبا لوح بودند
[ترجمه گوگل]دیوارها عمدتا تخته سنگ بود

14. I was told that I was being slated for promotion.
[ترجمه ترگمان]به من گفته شده بود که قرار است برای ترفیع مقام بگیرم
[ترجمه گوگل]به من گفته شد که من برای ارتقاء در نظر گرفته شده بودم


کلمات دیگر: