کلمه جو
صفحه اصلی

specification


معنی : تصریح، تشخیص، مشخصات، تعیین، ذکر خصوصیات
معانی دیگر : (جمع) مشخصات، جزئیات، ویچاردگان، ویژه، اختصاصی، خاص، روشن، مشخص، دقیق

انگلیسی به فارسی

تعیین، تشخیص


تصریح، تشخیص، ذکر خصوصیات، مشخصات


مشخصات، تعیین، تشخیص، تصریح، ذکر خصوصیات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of specifying.

(2) تعریف: (pl.) a detailed list of the materials, dimensions, and plans needed to build or make something.

(3) تعریف: the process of itemizing or making specific.

• act of specifying; item or detail included in a description of requirements or plans; detailed written description of an invention submitted in a patent request
a specification is a requirement which is clearly stated, for example about the necessary features in the design of something.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تشخیص و تبین
[سینما] تعیین مشخصات
[کامپیوتر] خصوصیات ،ویژگی
[برق و الکترونیک] شرح مشخصات 1. مدک فنی که مشخصه های قطعه، مدار، زیر مجموعه یا محصول خاصی را برای شناسایی آن از محصولات مشابه در همان دسته تعریف می کند . 2. مدک فنی منتشر دشه از سوز مرکز تامین کننده مانند وزارت دفاع ایالات متحده یا شکرت خصوصی، که نکات مهم مورد استفاده در تعین قابلیت پذیرش محصولات یا مواد را مطابق با شرح ضمیمه آن فهرست می کند . مثلاً شرح مشخصات نظامی مقاومتها، خازنها مدارهای مجتمع و دستورالعملهای تست را شامل می شود . - تعیین، مشخصه
[مهندسی گاز] مشخصات، تشخیص
[ریاضیات] تشخیص، تصریح، مشخصه، مشخصات، مشخصات فنی، ویژگی ها
[آمار] مشخص سازی

مترادف و متضاد

requirement, qualification


Synonyms: blueprint, condition, designation, detail, item, particular, particularization, spec, stipulation, term


Antonyms: generalization, uncertainty, vagueness


تصریح (اسم)
affirmation, explanation, specification, stipulation, clarification, reiteration, gloss, definitude

تشخیص (اسم)
specification, discernment, assessment, diagnosis, recognition, distinction, contradistinction, denotation

مشخصات (اسم)
specification, characteristic, specifications, characteristics, specs

تعیین (اسم)
signification, nomination, specification, designation, determination, definition, fixation

ذکر خصوصیات (اسم)
specification

جملات نمونه

1. module specification
(کامپیوتر) مشخصات فنی پیمانه

2. Never mind the exact technical specification; just give us a free translation of what the machine can do.
[ترجمه ترگمان]هرگز مشخصات فنی دقیق را فراموش نکنید؛ فقط ترجمه رایگان آنچه که ماشین می تواند انجام دهد را به ما می دهد
[ترجمه گوگل]هرگز مشخصات فنی دقیق را نادیده نگیرید فقط به ما یک ترجمه رایگان از آنچه دستگاه می تواند انجام دهد

3. The obscure charges against him lacked specification.
[ترجمه ترگمان]اتهامات مبهم علیه او فاقد مشخصات بود
[ترجمه گوگل]اتهامات مبهم علیه او مشخص نیست

4. The office was furnished to a high specification.
[ترجمه ترگمان]این دفتر با مشخصات عالی تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]دفتر به مشخصات بالا مبله شده است

5. A specification has been drawn up for the new military aircraft.
[ترجمه ترگمان]مشخصات یک هواپیمای نظامی جدید مشخص شده است
[ترجمه گوگل]یک مشخصات برای هواپیمای نظامی جدید تهیه شده است

6. The survey briefing had included only a verbal specification.
[ترجمه ترگمان]جلسه توجیهی تنها شامل یک ویژگی شفاهی بود
[ترجمه گوگل]جلسات نظرسنجی شامل تنها مشخصات کلامی بود

7. When this has been satisfactorily completed a specification for the new product can be drafted.
[ترجمه ترگمان]زمانی که این کار به صورت رضایت بخشی تکمیل شده است، مشخصات محصول جدید را می توان تهیه کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که این رضایت بخش به پایان رسیده است، مشخصات محصول محصول جدید را می توان تهیه کرد

8. Specification T11/49 had been issued for a dual control trainer but this was not due to enter service until mid-195
[ترجمه ترگمان]استاندارد ویژگی T۱۱ \/ ۴۹ برای یک مربی کنترل دوگانه صادر شده بود، اما این امر به دلیل ورود به خدمات تا اواسط سال ۱۹۵ مورد نبود
[ترجمه گوگل]مشخصات T11 / 49 برای مربی دوگانه صادر شده است، اما تا اواسط سال 1959 این امر به دلیل ورود به سرویس انجام نشد

9. Minor changes in specification can alter the implications of the model significantly.
[ترجمه ترگمان]تغییرات کوچک در استاندارد ویژگی می تواند پیامدهای مدل را به طور قابل توجهی تغییر دهد
[ترجمه گوگل]تغییرات جزئی در مشخصات می تواند پیامدهای مدل را به طور قابل توجهی تغییر دهد

10. Two running Tornado prototypes in final road-going specification will lead parades of classic racing Benellis on June 5 and
[ترجمه ترگمان]دو نمونه اولیه گردباد در جاده نهایی منجر به رژه رفتن رژه سنتی Benellis در ۵ ژوئن خواهند شد
[ترجمه گوگل]دو نمونه اولیه تورنادو در آخرین مشخصات جاده ای، مسابقات کلاسیک بنلیس را در 5 ژوئن برگزار خواهد کرد

11. Bunns helps by using materials with a similar specification to prepare all Mr Middleditch's fertilisers.
[ترجمه ترگمان]Bunns با استفاده از مواد با مشخصات مشابه برای آماده سازی کودهای شیمیایی آقای Middleditch کمک می کند
[ترجمه گوگل]Bunns با استفاده از مواد با مشخصات مشابه برای تهیه همه کودهای آقای Middleditch کمک می کند

12. One cause for this ambiguity is the specification of the particles that put can occur with to form phrasal verbs.
[ترجمه ترگمان]یک دلیل برای این ابهام ویژگی ذراتی است که می توانند با ایجاد فعل phrasal رخ دهند
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل این ابهام، مشخص کردن ذراتی است که می توان آنها را با افعال عبارتی شکل داد

13. Legislation will require UK petrol companies to meet an EU specification for petrol.
[ترجمه ترگمان]قانون به شرکت های نفتی بریتانیا نیاز خواهد داشت تا مشخصات اتحادیه اروپا برای بنزین را برآورده کنند
[ترجمه گوگل]قوانین نیاز شرکت های بنزین بریتانیا را برآورده خواهد کرد که مشخصات بنزین اتحادیه اروپا را برآورده کنند

14. Michelle will also spin a customer's wool fleece to specification at a cost of $ 25 an ounce.
[ترجمه ترگمان]میشل نیز یک fleece پشم مشتری را به قیمت ۲۵ دلار قیمت خواهد داد
[ترجمه گوگل]میشل نیز با قیمت 25 دلار در هر اونس، پشم گوسفند مشتری را به مشخصات مشخص می کند

15. They struggled to limit the cost by enforcing a low-tech specification.
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کردند تا هزینه را با اجرای یک استاندارد پایین از تکنولوژی محدود کنند
[ترجمه گوگل]آنها تلاش کردند هزینه های خود را با استفاده از مشخصات کم فن آوری محدود کنند

specifications for a new building

مشخصات ساختمان جدید


پیشنهاد کاربران

مشخصه

مشخصات

تخصیص

به معنی ارائه جزئیات است و در مقابل برداشت کلی و بدون تمایز در انواع، گونه ها و سطوح به کار برده می شود.
در معنای اسمی به معنی جزئیات و در معنای فعلی به معنی جزئی سازی و یا افزودن جزئیات است.

a statement of legal particulars as of charges or of contract terms

اظهارات و توضیحات قانونی در باره جرم و اتهام ( در دادگاه )

یا در مورد قراداد

مختصات

یک منبعی که یک سری چیزای مربوط به یک حوزه ای رو ذکر کرده

دستورالعمل

در مباحث مربوط به مهندسی عمران میتونه به معنای آیین نامه باشه.
به خصوص وقتی صحبت از طراحی هست یا به منبعی اشاره میشه که یک سری دستورات یا توضیحات رو راجع به نحوه ی اجرا یا محاسبه ی چیزی اعلام کنه.

مشخصات , جزئیات

# clear specification of objectives
# The technical specifications of the new car
# All products are made exactly to the customer's specifications

توضیح
Hypothesis specification
توضیح فرضیه

کیفیت


کلمات دیگر: