کلمه جو
صفحه اصلی

currency


معنی : پول رایج، انتشار، رواج، پول
معانی دیگر : پول رایج (به ویژه اسکناس)، پول در گردش، شیوع، زبانزدی، گستردگی، عمومیت، روندگی، رواگ، دست به دست گشتن، جریان، گردش، (نادر) دوران رواج هرچیز

انگلیسی به فارسی

پول رایج، رواج، انتشار


پول، رواج


واحد پول، پول، پول رایج، رواج، انتشار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: currencies
(1) تعریف: any money in circulation as a valid means of trade or exchange.
مشابه: cash, money

- Before adopting the euro, Italy used the lira as its chief unit of currency.
[ترجمه ترگمان] ایتالیا پیش از پذیرش یورو، از لیر به عنوان واحد اصلی ارز استفاده کرد
[ترجمه گوگل] قبل از اتخاذ یورو، ایتالیا از لیورا به عنوان واحد ارشد ارز استفاده کرد
- Where can we exchange our foreign currency?
[ترجمه A] کجا میتوانیم ارز خارجی خود را منتقل کنیم؟
[ترجمه امین] کجا می توانیم ارزمان را تعویض کنیم؟
[ترجمه sakineh] کجا می توانیم ارزمان را تبدیل کنیم؟
[ترجمه ترگمان] ما در کجا می توانیم ارز خارجی خود را مبادله کنیم؟
[ترجمه گوگل] ما می توانیم ارز خارجی ما را به کجا منتقل کنیم؟

(2) تعریف: widespread acceptance.

- These old-fashioned ideas have little currency nowadays.
[ترجمه ترگمان] این روزها ایده های قدیمی کمی ارز خارجی دارند
[ترجمه گوگل] امروزه این ایده های قدیمی از لحاظ کمی ارز است

• money; circulation; custom, prevalence
the money used in a country is referred to as its currency.
if ideas, expressions, or customs have currency at a particular time, they are generally used and accepted by people at that time; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] پول رایج
[حقوق] پول رایج، رواج، گردش، قبول عام
[نساجی] پول

مترادف و متضاد

پول رایج (اسم)
tender, circulating money, currency

انتشار (اسم)
report, proclamation, publication, propagation, incidence, circulation, diffusion, dissemination, currency, issuance, dispersion, effluence

رواج (اسم)
prevalence, propagation, circulation, currency, vogue

پول (اسم)
handsel, deposit, shiner, money, dough, specie, rhino, payment, fee, currency, purse, denomination, riches, lucre, gold, lolly, moolah, remittance, pelf, wampum

paper and coin money of a country


Synonyms: almighty dollar, bills, bread, cabbage, cash, chicken feed, coinage, coins, cold cash, dinero, dough, folding money, green stuff, legal tender, medium of exchange, moolah, notes, piece of change, roll, specie, wad


جملات نمونه

1. currency that can be exchanged in the open market
ارزی که در بازار آزاد قابل تسعیر است.

2. blocked currency
پول بلوک شده

3. convertible currency
پول قابل تسعیر،پول قابل تبدیل

4. fiduciary currency
پول اعتباری

5. foreign currency
اسعار خارجی،پول خارجی

6. gold currency
پول طلا

7. the currency of a social custom
رواج یک رسم اجتماعی

8. a depreciating currency
پولی که ارزش آن در حال نزول است

9. a hard currency such as the swiss frank
پول محکمی مانند فرانک سوئیس

10. to give currency to
رواج دادن

11. the rumor gained currency
شایعه زبانزد شد.

12. a rapid depreciation of currency
افت سریع در ارزش پول

13. the outflow of foreign currency from the country
خروج ارز از کشور

14. the value of our currency has sunk
ارزش پول ما خیلی کم شده است.

15. the pound is the standard unit of currency in britain
پوند واحد پول انگلستان است.

16. an economist should form an independent judgement on currency questions
یک اقتصاددان بایستی نسبت به مسایل پولی نظریات مستقلی داشته باشد.

17. western europe is going to have a single currency
اروپای غربی دارای یک پول واحد خواهد شد.

18. Communism enjoyed considerable currency in the U. S. between the World Wars.
[ترجمه ترگمان]کمونیسم از ارز قابل توجهی در ایالات متحده برخوردار بود اس بین جنگ های جهانی
[ترجمه گوگل]کمونیسم در جنگ جهانی دوم از پول قابل توجهی برخوردار بود

19. Britain converted to a decimal currency system in 197
[ترجمه ترگمان]بریتانیا به سیستم ارز decimal در ۱۹۷ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]بریتانیا تبدیل به یک سیستم ارز دهی در 197 شد

20. Nigeria has just devalued its currency .
[ترجمه ترگمان]نیجریه تازه ارزش پول خود را کاهش داده است
[ترجمه گوگل]نیجریه فقط ارزش خود را کاهش داده است

21. The Central Bank intervened in the currency markets today to try to stabilize the exchange rate.
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی امروز در بازارهای ارز دخالت کرد تا نرخ ارز را تثبیت کند
[ترجمه گوگل]بانک مرکزی امروز در تلاش برای تثبیت نرخ ارز، در بازارهای پولی مداخله کرد

22. Currency exchange rates are always subject to variation.
[ترجمه ترگمان]نرخ تبدیل ارز همواره تابع تغییرات است
[ترجمه گوگل]نرخ ارز همیشه در معرض تنوع است

23. Runaway inflation has depreciated the Russian currency.
[ترجمه ترگمان]تورم فراری واحد پول روسیه را کاهش داده است
[ترجمه گوگل]تورم فرار موجب کاهش ارزش پول روسیه شده است

24. You'll need some cash in local currency but you can also use your credit card.
[ترجمه S] شما به پول نقل داخلی نیاز خواهید داشت ولی همچنین می توانید از کارت اعتباری تان استفاده کنید.
[ترجمه ترگمان]شما به پول نقد داخلی نیاز دارید اما می توانید از کارت اعتباری خود نیز استفاده کنید
[ترجمه گوگل]شما پول نقد در ارز محلی دارید اما می توانید از کارت اعتباری خود استفاده کنید

25. The government devalued the currency to try to revive the flagging economy.
[ترجمه ترگمان]دولت ارزش این ارز را کاهش داد تا اقتصاد ضعیف کشور را احیا کند
[ترجمه گوگل]دولت ارزش این ارز را کاهش داد و سعی کرد اقتصاد اقتصادی را احیا کند

gold currency

پول طلا


foreign currency

ارز خارجی، پول خارجی


the currency of a social custom

رواج یک رسم اجتماعی


to give currency to

رواج دادن


The rumor gained currency.

شایعه زبان‌زد شد.


پیشنهاد کاربران

وجه رایج

واحد پول😢

ارز

The type money that a country uses

اسکناس
Bill

The particular type of money in use in a country

پول رایج

has recieved wide currency
دوستان همیشه نعنی پول و ارز رایج نمیده. مثلا در مثال بالا یعنی رواج زیاد پیدا کردن

واحد پول . ارز . پول رایج . پول مورد استفاده .
به طور مثال
the currency of USA is dollar
England Euro
و. . . . . . . . . . . . .
خسته نباشید 😀

The money of a country

The money that a cuntry uses.
ارز. واحد پول یک کشور

اعتبار

انتشار ( مقاله، مطلب و . . . )
رواج

سکه رایج

دارایی، سرمایه

The particular type of money in use in a country
( پول رایج در یک کشور )
( Noun )

واحد پول یک کشور=
Aparticular type of money in use in a country

خدا قوت
معنی currency : واحد پول

نقدینگی

یکای پول رایج

واقعیت یا کیفیتی که به طور کلی مورد پذیرش واقع شده است یا از ان استفاده می شود

1 - ارز و پول رایج
2 - رواج
3 - مقبولیت

دو تا معنی داره:
1. واحد پول، ارز رایج
2. رواج، اقبال عمومی


کلمات دیگر: