کلمه جو
صفحه اصلی

broaden


معنی : منبسط کردن، وسیع کردن، پهن کردن، عریض کردن
معانی دیگر : گستردن، گسترده کردن، منتشر کردن

انگلیسی به فارسی

پهن کردن، وسیع کردن، منتشر کردن


گسترش می یابد، وسیع کردن، پهن کردن، منبسط کردن، عریض کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: broadens, broadening, broadened
مشتقات: broadener (n.)
• : تعریف: to make or become broad.
مترادف: widen
متضاد: limit, narrow
مشابه: augment, dilate, enlarge, expand, extend, increase, spread, stretch

- Travel broadened his outlook.
[ترجمه A.A] سفر دیدگاهش را عمیق تر کرد
[ترجمه ترگمان] سفر چشم انداز خود را گسترش داد
[ترجمه گوگل] سفر چشم انداز خود را گسترش داد
- The crew is broadening the highway.
[ترجمه A.A] کارگران بزرگراه را پهن تر ( عریض تر ) میکنند
[ترجمه ترگمان] خدمه در حال گسترش بزرگراه هستند
[ترجمه گوگل] خدمه بزرگراه را گسترش می دهد

• make wider; be made wider
when something broadens, it becomes wider.
if something broadens, or if you broaden it, it involves or affects more things or people.
if an experience broadens your mind, it makes you more willing to accept other people's beliefs and customs.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تعریض، پهن کردن

مترادف و متضاد

extend, supplement


Synonyms: augment, breadthen, develop, enlarge, expand, fatten, grow, increase, open up, ream, spread, stretch, swell, widen


منبسط کردن (فعل)
amplify, stretch, expand, broaden, dilate, distend, extend

وسیع کردن (فعل)
enlarge, broaden, gum

پهن کردن (فعل)
spread, expand, broaden, flatten, widen, muck, dung

عریض کردن (فعل)
broaden, widen

Antonyms: decrease, narrow, restrict


جملات نمونه

1. to broaden this channel, we need several dredges
برای گشاد کردن این آب راه نیاز به چندین دستگاه لاروب داریم.

2. we want to broaden the base of the company's activities
می خواهیم پایه ی فعالیت های شرکت را گسترده تر کنیم.

3. The party needs to broaden its appeal to voters.
[ترجمه ترگمان]حزب باید درخواست خود را به رای دهندگان افزایش دهد
[ترجمه گوگل]حزب نیاز دارد درخواست تجدید نظر خود را برای رای دهندگان گسترش دهد

4. We have been trying to broaden its commerce with other nations.
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا تجارت خود را با کشورهای دیگر گسترش دهیم
[ترجمه گوگل]ما سعی داریم تجارت خود را با کشورهای دیگر گسترش دهیم

5. The course helps school-leavers broaden their knowledge of the world of work.
[ترجمه ترگمان]این درس به مدرسه کمک می کند تا دانش خود از دنیای کار را گسترش دهد
[ترجمه گوگل]این دوره به دانش آموزان کمک می کند تا دانش خود را از دنیای کار گسترش دهند

6. You should broaden your experience by travelling more.
[ترجمه ترگمان]شما باید تجربه خود را با سفر بیشتر گسترش دهید
[ترجمه گوگل]شما باید تجربه خود را با سفر بیشتر گسترش دهید

7. She wanted to travel to broaden her horizons.
[ترجمه ترگمان]او می خواست برای گسترش افق های خود سفر کند
[ترجمه گوگل]او می خواست برای گسترش افق هایش سفر کند

8. Let's broaden out the discussion to talk about education as a whole.
[ترجمه ترگمان]بیایید بحث را گسترده تر کنیم تا درباره آموزش به عنوان یک کل صحبت کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید بحث را گسترش دهیم تا در مورد آموزش و پرورش صحبت کنیم

9. Mr Mates said the party must broaden its appeal to younger voters.
[ترجمه ترگمان]آقای Mates گفت که حزب باید درخواست خود برای رای دهندگان جوان را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]آقای مات گفت که حزب باید درخواست تجدید نظر خود را برای رای دهندگان جوان تر گسترش دهد

10. We are trying to broaden the appeal of classical music.
[ترجمه ترگمان]ما می کوشیم تا جذابیت موسیقی کلاسیک را گسترش دهیم
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای گسترش تقاضای موسیقی کلاسیک هستیم

11. We would now like to broaden/widen the scope of the enquiry and look at more general matters.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر می خواهیم حوزه تحقیق را گسترش داده و به موضوعات کلی تر نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]اکنون میخواهیم دامنه تحقیق را گسترش داده و گسترش دهیم و به موضوعات کلیتر نگاه کنیم

12. She wanted to broaden her experience in international affairs.
[ترجمه ترگمان]او می خواست تجربه خود را در امور بین الملل گسترش دهد
[ترجمه گوگل]او می خواست تجربیات خود را در امور بین الملل گسترش دهد

13. The party wishes to broaden its support among professionals.
[ترجمه ترگمان]این حزب می خواهد حمایت خود را در میان متخصصان افزایش دهد
[ترجمه گوگل]حزب می خواهد حمایت خود را از میان متخصصان گسترش دهد

14. I want to broaden the discussion to other aspects of the problem.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم بحث را به جنبه های دیگر مساله بسط دهم
[ترجمه گوگل]من می خواهم بحث را به جنبه های دیگری از این مشکل گسترش دهم

15. I'd like to work abroad to broaden my horizons .
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد در خارجه کار کنم تا افق هام را بزرگ کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم در خارج از کشور کار کنم تا افق من را گسترش دهم

They are broadening the road.

دارند جاده را عریض می‌کنند.


We want to broaden the base of the company's activities.

می‌خواهیم پایه‌ی فعالیت‌های شرکت را گسترده‌تر کنیم.


Education and foreign travel broadened his views.

تحصیل و سفر به خارج فکرش را باز کرد.


پیشنهاد کاربران

گسترش

افزایشی

تعمیم بخشیدن - تعمیم دادن

باز کردن ( مثلا سفر ذهن انسان را باز میکند )

Broaden the mind
دانش خودتو افزایش بده


کلمات دیگر: