کلمه جو
صفحه اصلی

diagrammatic


وابسته بشکل یاخط هندسی، نمایش داده شده باخطوط هندسی

انگلیسی به فارسی

وابسته به‌شکل یا خط هندسی ،نمایش داده شده با خطوط هندسی


نمودار


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a diagram; of or pertaining to a drawing that accompanies an explanation; of or pertaining to a chart or plan
diagrammatic means arranged or drawn as a diagram.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] نمایشی، نموداری

جملات نمونه

1. This is the virus in very crude simple diagrammatic form.
[ترجمه ترگمان]این ویروس در فرم ساده crude ساده است
[ترجمه گوگل]این ویروس در شکل نمودار ساده بسیار خام است

2. His art is symbolic, diagrammatic, highly decorative, repetitive and, like the landscape itself, apparently endless.
[ترجمه ترگمان]هنر او سمبل، diagrammatic، بسیار تزیینی، تکراری و مانند خود منظره است که ظاهرا بی پایان است
[ترجمه گوگل]هنر او نمادین، نمودار، بسیار تزئینی، تکراری است و، مانند چشم انداز خود، ظاهرا بی پایان است

3. A diagrammatic simplification is reproduced as Figure
[ترجمه ترگمان]ساده سازی diagrammatic به شکل شکل نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]ساده سازی نمودار به صورت شکل داده شده است

4. Based on pedagogical experience, a scheme of diagrammatic representation of fundamental dependent equations relating thermodynamic functions is suggested.
[ترجمه ترگمان]براساس تجربه آموزشی، طرحی از معادلات وابسته به توابع وابسته به توابع ترمودینامیکی نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]بر اساس تجربیات آموزشی، یک طرح نمایشی نمودار از معادلات وابسته اساسی مربوط به توابع ترمودینامیکی پیشنهاد شده است

5. The figure uses three diagrammatic devices to show the flow of the build process.
[ترجمه ترگمان]این شکل از سه دستگاه diagrammatic برای نشان دادن جریان فرآیند ساخت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این رقم با استفاده از سه دستگاه نمودار برای نشان دادن جریان فرایند ساخت

6. Listing 1 is a diagrammatic representation of gathering information from STAB format for a simple function.
[ترجمه ترگمان]لیست ۱ نمایش diagrammatic از جمع آوری اطلاعات از فرمت stab برای یک تابع ساده است
[ترجمه گوگل]فهرست 1 نمایش داده شده از اطلاعات جمع آوری شده از فرمت STAB برای یک عملکرد ساده است

7. Provide a diagrammatic representation of the processes and procedures to be undertaken in order to initiate, implement and review the effects of changes within the project. An example follows.
[ترجمه ترگمان]ارایه یک نمایش diagrammatic از فرایندها و روال های کاری برای شروع، اجرا و مرور اثرات تغییرات در پروژه یک مثال از این قرار است
[ترجمه گوگل]ارائه نمایشی از فرایندها و رویه هایی که باید برای ایجاد، پیاده سازی و بررسی اثرات تغییرات در پروژه انجام شود، ارائه کنید مثال زیر است

8. BDD is a diagrammatic representation of Boolean function.
[ترجمه ترگمان]BDD یک نمایش diagrammatic از تابع بولی است
[ترجمه گوگل]BDD یک نمایش نمودار از تابع بولی است

9. In addition to his diagrammatic drawings of time and space, Saul Steinberg could render Fifth Avenue or the interior of a theater with a flourish of details that testified to his presence.
[ترجمه ترگمان]به علاوه نقشه های diagrammatic زمان و فضا، \"سول Steinberg\" می توانست خیابان پنجم یا فضای داخلی یک تئاتر را با انبوهی از جزئیات که در حضور او شهادت داد، بسازد
[ترجمه گوگل]ساول استینبرگ علاوه بر نقاشی های نمودار زمانی و زمان خود، می تواند خیابان پنجم یا داخلی تئاتر را با شکوفایی از جزئیات که حضور او را شهادت داد، ارائه دهد

10. His diagrammatic method and exemplification of analysis and philosophy of scientific.
[ترجمه ترگمان]روش diagrammatic و exemplification تحلیل و فلسفه علمی
[ترجمه گوگل]روش نمودار و روش نمونه برداری آن از تجزیه و تحلیل و فلسفه علمی است

11. They include the name and explanation of each "Gua" (diagrammatic divinatory symbol).
[ترجمه ترگمان]آن ها نام و توضیحات هر یک از \"gua\" (نماد divinatory divinatory)را در بر می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها عبارتند از نام و توضیح هر یک از گوا (نماد الهام بخش نمودار)

12. A diagrammatic representation of the earth's surface.
[ترجمه ترگمان]یک نمایش diagrammatic از سطح زمین
[ترجمه گوگل]یک نمایش نمودار از سطح زمین

13. Figure 9 is diagrammatic view of the components and interrelationship therein.
[ترجمه ترگمان]شکل ۹ نمایی از اجزا و روابط متقابل موجود در آن را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل 9، نمای کلی از اجزا و ارتباطات در آن است

14. Figure 1 shows a diagrammatic representation of configuring bindings on a service and references of a component.
[ترجمه ترگمان]شکل ۱ نمایش نموداری از پیکربندی bindings را بر روی یک سرویس و منابع یک جز را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل 1 یک نماد نمودار بندی پیکربندی اتصالات در سرویس و مراجع یک جزء را نشان می دهد

15. Diagrammatic representation of animal waste management system existing on the project site prior to project implementation.
[ترجمه ترگمان]بازنمایی diagrammatic سیستم مدیریت پسماند حیوانی در سایت پروژه پیش از اجرای پروژه
[ترجمه گوگل]نمایش نمودار از سیستم مدیریت زباله حیوانات موجود در سایت پروژه قبل از اجرای پروژه


کلمات دیگر: