کلمه جو
صفحه اصلی

algorithmic


معنی : الگوریتمی
معانی دیگر : الگوریتمی

انگلیسی به فارسی

الگوریتمی


انگلیسی به انگلیسی

• originating in or pertaining to an algorithm (set of rules for solving a mathematical problem)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] الگوریتمی، خوارزمیک

مترادف و متضاد

الگوریتمی (صفت)
algorithmic

جملات نمونه

1. The first is called algorithmic, which comprises a procedure or series of instructions used to solve a specific type of problem.
[ترجمه ترگمان]اولی یک الگوریتمی است، که شامل یک روش یا مجموعه ای از دستورالعمل ها است که برای حل یک نوع خاص از مشکل استفاده می شود
[ترجمه گوگل]اولین الگوریتمی است که شامل یک روش یا سری دستورالعمل هایی است که برای حل یک نوع خاص از مشکل استفاده می شود

2. When the algorithmic bats were run, they flocked like real bats.
[ترجمه ترگمان]زمانی که خفاش ها شروع به دویدن کردند، آن ها مثل یک خفاش واقعی جمع شدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که خفاش های الگوریتمی اجرا می شدند، آنها مانند خفاش های واقعی پرواز می کردند

3. What is algorithmic if we use one notation for numbers is also algorithmic if we use the other.
[ترجمه ترگمان]الگوریتمی است اگر از یک نماد برای اعداد استفاده کنیم هم چنین الگوریتمی است اگر از آن استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]الگوریتم الگوریتم اگر ما از یک علامت برای اعداد استفاده کنیم الگوریتمی است اگر از دیگری استفاده کنیم

4. Although a high degree of parallelism is employed, algorithmic programming is still required for computations.
[ترجمه ترگمان]اگر چه درجه بالایی از parallelism بکار گرفته می شود، برنامه نویسی الگوریتمی هنوز برای محاسبات لازم است
[ترجمه گوگل]اگر چه سطح بالایی از همبستگی استفاده شده است، برنامه ریزی الگوریتمی هنوز برای محاسبات لازم است

5. It is quite remarkable that algorithmic compressions are possible, and they illuminate our understanding of the universe enormously.
[ترجمه ترگمان]بسیار قابل توجه است که فشردگی الگوریتمی امکان پذیر است، و درک ما از جهان را به میزان زیادی روشن می کنند
[ترجمه گوگل]کاملا قابل توجه است که فشرده سازی الگوریتمی امکان پذیر است، و ما درک ما از جهان را به شدت روشن می کند

6. The article provides the algorithmic thought and the realization of intact algorithm of critical path.
[ترجمه ترگمان]این مقاله تفکر الگوریتمی و تحقق یک الگوریتم سالم از مسیر بحرانی را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله، تفکر الگوریتمی و تحقق الگوریتم دست نخورده مسیر بحرانی را فراهم می کند

7. On this basis, i study the algorithmic method of the accessory's cubage and mass.
[ترجمه ترگمان]در این اساس، من روش الگوریتمی of و جرم جانبی را مطالعه می کنم
[ترجمه گوگل]بر این اساس، من روش الگوریتمی cubage و توده لوازم جانبی را مطالعه می کنم

8. Clearly an algorithmic approach will find it difficult if not impossible to keep up with fashion trends.
[ترجمه ترگمان]واضح است که یک رویکرد الگوریتمی ممکن است مشکل را با رونده ای مد حفظ کند
[ترجمه گوگل]واضح است که یک رویکرد الگوریتمی، اگر غیرممکن باشد، بتواند با روند مد سازگار باشد

9. ALGOrithmic Language; a programming language used to express computer programs as algorithms.
[ترجمه ترگمان]زبان ALGOrithmic؛ یک زبان برنامه نویسی برای بیان برنامه های رایانه ای به عنوان الگوریتم
[ترجمه گوگل]زبان ALGOrithmic؛ زبان برنامه نویسی مورد استفاده برای بیان برنامه های کامپیوتری به عنوان الگوریتم ها

10. The delay is short, the algorithmic complexity is not high and G. 729A is suitably implemented on DSP chip.
[ترجمه ترگمان]تاخیر زمانی کوتاه است، پیچیدگی الگوریتمی بالا و G نیست ۷۲۹ A به طور مناسب بر روی تراشه DSP پیاده سازی شده است
[ترجمه گوگل]تاخیر کوتاه است، پیچیدگی الگوریتمی بالا نیست و G 729A به درستی در تراشه DSP اجرا می شود

11. Algorithmic thought of compared elimination was particularly discussed in this paper. Program flow chart was drawn up and the main code was provided.
[ترجمه ترگمان]تفکر الگوریتمی برای حذف مقایسه به طور خاص در این مقاله مورد بحث قرار گرفت نمودار جریان برنامه کشیده شد و کد اصلی ارایه شد
[ترجمه گوگل]اندیشه ی الگوریتمی حذف حذف شده به طور خاص در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است نمودار جریان برنامه تهیه شد و کد اصلی ارائه شد

12. The algorithmic lateral inhibition model (ALI) is proposed to extract the motion in multiple channels in the form of temporal and spatial-temporal filtering.
[ترجمه ترگمان]مدل بازدارنده جانبی الگوریتمی (علی)پیشنهاد شده است که حرکت در کانال های چندگانه به شکل فیلتر موقتی و زمانی - زمانی را استخراج کند
[ترجمه گوگل]مدل مهار الگوریتمی جانبی (ALI) پیشنهاد شده است که حرکت را در کانال های مختلف به شکل فیلتراسیون زمانی و فضایی-تاریخی استخراج کند

13. This method has been programmed with FORTRAN algorithmic language and put into use on FELIX C-256 electronic computer.
[ترجمه ترگمان]این روش با استفاده از زبان الگوریتمی FORTRAN برنامه ریزی شده است و در کامپیوتر فلیکس - ۲۵۶ مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این روش با زبان الگوریتم FORTRAN برنامه ریزی شده است و برای استفاده در کامپیوتر الکترونیکی FELIX C-256 قرار داده شده است

14. In recent months, he has devised an algorithmic approach to face recognition that has produced prodigious results.
[ترجمه ترگمان]در ماه های اخیر، او یک رویکرد الگوریتمی را برای تشخیص مواجهه با نتایج شگفت انگیز ابداع کرده است
[ترجمه گوگل]در ماه های اخیر، او یک رویکرد الگوریتمی را برای تشخیص چهره طراحی کرده است که نتایج قابل توجهی به دست آورده است

15. In the end, it demonstrate an algorithmic example to analyze the counting process and analytical superiority.
[ترجمه ترگمان]در پایان، یک مثال الگوریتمی را برای تجزیه و تحلیل فرآیند شمارش و برتری تحلیلی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک مثال الگوریتمی را برای تجزیه و تحلیل روند شمارش و برتری تحلیلی نشان می دهد

پیشنهاد کاربران

algorithmic ( ریاضی )
واژه مصوب: الگوریتمی
تعریف: منسوب به الگوریتم/ خوارزمی|||متـ . خوارزمیک


کلمات دیگر: