کلمه جو
صفحه اصلی

alternated

انگلیسی به فارسی

متناوب، متناوب کردن، متناوب بودن، بنوبت انجام دادن، یک درمیان امدن


دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] متناوب


کلمات دیگر: