کلمه جو
صفحه اصلی

circumscription


معنی : محدودیت، تعریف، انحصار، فضایامحیط محدود ومشخص شده
معانی دیگر : پیرابندی، حوزه، ناحیه، ناحیه یا جایی که حدود و ثغور آن تعیین شده باشد، محدوده، (دور چیزی) خط کشیدن، پیراکشی، محاط سازی، (هندسه) پیراسازی، پیرانگاری، محیط کردن، مرز کشی، پیرامون سازی، مرزبندی، ماده ای که دور چیزی را فرا بگیرد، پیراگیر، فراگیر

انگلیسی به فارسی

تعریف، محدودیت، انحصار، فضا یا محیط محدود و مشخص‌شده


محدودیت، تعریف، انحصار، فضایامحیط محدود ومشخص شده


انگلیسی به انگلیسی

• delimitation; restriction; inscription on a coin

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] محدودیت، تعریف

مترادف و متضاد

محدودیت (اسم)
constraint, circumscription, limitation, restriction, finiteness, finitude

تعریف (اسم)
praise, description, explanation, compliment, portrayal, circumscription, definition, quantification, portraiture

انحصار (اسم)
circumscription, restriction, monopoly

فضایامحیط محدود ومشخص شده (اسم)
circumscription

جملات نمونه

1. a circumscription controlled by a rival political party
حوزه ای که در کنترل حزب سیاسی رقیب است.

2. the circumscription of a patient's diet
محدود سازی رژیم غذایی بیمار

3. This dissertation first studies the circumscription and characteristics of multinational corporations, and analyses the advantages, risks and integrated cost.
[ترجمه ترگمان]این رساله ابتدا the و ویژگی های شرکت های چند ملیتی را مورد بررسی قرار داده و مزایا، خطرات و هزینه های یکپارچه را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]این پایان نامه ابتدا محتویات و خصوصیات شرکت های چند ملیتی را بررسی می کند و مزایا، خطرات و هزینه های یکپارچه را تحلیل می کند

4. In the analysis, anchor age circumscription is to be treated as orthogonal anisotropic medium and the wall rock exceeding the anchorage cirrs umscription as isotropic medium.
[ترجمه ترگمان]در تجزیه و تحلیل، circumscription سن لنگر به عنوان واسطه anisotropic orthogonal و صخره دیواره از لنگرگاه cirrs umscription به عنوان واسطه ایزوتروپیک استفاده می شود
[ترجمه گوگل]در تجزیه و تحلیل، محدوده لنگر سن باید به عنوان محیط بی عروق متعامد درمان شود و سنگ دیوار بیش از محدوده لنگرگاه به عنوان محیط استثنایی است

5. No injurious Alteration or Circumscription of Mens Lands.
[ترجمه ترگمان] \"نه\" alteration injurious \"، نه\" سرزمین های \" منز
[ترجمه گوگل]هیچ تغییر و تحرک ناشی از زمین های مردانه وجود ندارد

6. On circumscription of the genus Dolomiaea DC.
[ترجمه ترگمان]در circumscription از جنس Dolomiaea DC
[ترجمه گوگل]در مورد توصیف جنس Dolomiaea DC

7. The most ultimate problem on constructing a harmonious stock market is the circumscription of harmonious stock market.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین مساله ایجاد یک بازار سهام هماهنگ، circumscription بازار سهام هماهنگ است
[ترجمه گوگل]مشکل نهایی در ساخت یک بازار سهام هماهنگ، محدود کردن بازار سهام هماهنگ است

8. On the basis of the traditional means of transportation confining, author made the transportation circumscription greatly expand its scope of the application.
[ترجمه ترگمان]براساس روش های سنتی محدود کننده حمل و نقل، مولف دستور داد که بخش حمل و نقل دامنه آن را به شدت گسترش دهد
[ترجمه گوگل]نویسنده بر اساس محدودیت سنتی حمل و نقل، محدودیت حمل و نقل را به میزان قابل توجهی دامنه درخواست خود را گسترش داد

9. Taxus L. is a problematic genus, not only its species are discouragingly similar, but also its family circumscription are still doubtful.
[ترجمه ترگمان]Taxus ل species a is not only similar similar its its، its but family family family its also also its its its its are are are are are its its its its its its its its its its its still still still still still still still still still doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful doubtful are are are
[ترجمه گوگل]Taxus L یک جنبه مشکوک است، و نه تنها گونه های آن به طرز دلسوزانه مشابه هستند، بلکه محدوده خانواده آنها همچنان مشکوک است

10. Create the most distinctive eco-wetland of North China; while commit to restore and reuse the raw type circumscription.
[ترجمه ترگمان]the eco را در شمال چین ایجاد کنید؛ در حالی که متعهد به بازیابی و استفاده مجدد از نوع خام circumscription می شوند
[ترجمه گوگل]ایجاد تمثیل اکولوژیک ترین منطقه شمال چین را ایجاد کنید در حالی که متعهد به بازیابی و استفاده مجدد از نوع نوع خام است

11. However in the realm of morals, there is space for people to choose to outbreak the circumscription with the help of their free will and take responsibility for their choices.
[ترجمه ترگمان]با این حال در قلمرو اخلاقیات، فضایی برای مردم وجود دارد که با کمک اراده آزاد خود، circumscription را با کمک اراده آزاد خود آغاز کنند و مسئولیت انتخاب های آن ها را بر عهده بگیرند
[ترجمه گوگل]با این حال در قلمرو اخلاق، مردم برای انتخاب نوعی محدودیت در ارتباط با اراده آزاد خود و انتخاب مسئولیت خود، مسئولیت انتخاب را دارند

12. It is necessary to calculate the min-area encasing box of a circumscription.
[ترجمه ترگمان]لازم است که جعبه - بر روی min یک circumscription محاسبه شود
[ترجمه گوگل]لازم است جعبه محصور کردن محدوده محدوده محدوده محاسبه شود

13. Of course law should control it, or else it would no longer existe if it exceeds law's circumscription.
[ترجمه ترگمان]البته قانون باید آن را کنترل کند، یا اگر از قانون s تجاوز کند، دیگر existe نخواهد بود
[ترجمه گوگل]البته قانون باید آن را کنترل کند، و یا در غیر این صورت آن را از بین نخواهد برد، اگر آن را بیش از محدوده قانون است

14. Comparing the characters of traditional classroom instruction with that of Web-based instruction, part three makes a circumscription for the new teaching model.
[ترجمه ترگمان]مقایسه ویژگی های آموزش کلاس های درس سنتی با آموزش مبتنی بر وب، بخش سوم باعث می شود که یک مدل برای مدل تدریس جدید ایجاد شود
[ترجمه گوگل]در مقایسه با کاراکترهای آموزش کلاس درس سنتی با آموزش مبتنی بر وب، قسمت سوم، محدوده ای را برای مدل آموزش جدید ایجاد می کند

the circumscription of a patient's diet

محدودسازی رژیم غذایی بیمار


A circumscription controlled by a rival political party.

حوزه‌ای که در کنترل حزب سیاسی رقیب است.


پیشنهاد کاربران

محدودیت


کلمات دیگر: