کلمه جو
صفحه اصلی

clockwork


معنی : چرخ های ساعت، منظم وخودکار
معانی دیگر : هر دستگاه ساعت مانند (که دارای چرخ دندانه دار و فنر و غیره باشد مثلا در برخی عروسک های متحرک)، دستگاه و روش کار ساعت، گردش چر  های ساعت، گردش چرخهای ساعت

انگلیسی به فارسی

ساعت کار، چرخ های ساعت، منظم وخودکار


(گردش) چرخ‌های ساعت، منظم و خودکار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: like clockwork
• : تعریف: the mechanical system and parts of a clock, or a similar mechanism.

• machinery that makes a clock run
clockwork is machinery in some toys or models that makes them move or operate when they are wound up with a key.
if something happens like clockwork, it happens without problems or delays.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ساعت کار

مترادف و متضاد

چرخ های ساعت (اسم)
clockwork

منظم و خودکار (صفت)
clockwork

being on time; precision


Synonyms: accuracy, consistency, perfect timing, regularity, smoothness


جملات نمونه

1. clockwork toys
اسباب بازی های مکانیکی

2. like clockwork
بسیار منظم و دقیق و هموار

3. The tape was driven by a clockwork motor.
[ترجمه ترگمان]نوار با موتور ماشین حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]نوار توسط یک موتور دندانه دار رانده شد

4. After the clockwork of the watch was cleaned the watch kept perfect time.
[ترجمه ترگمان]بعد از ساعت کشیک ساعت، ساعت تمیز و مرتب بود
[ترجمه گوگل]پس از ساعت کار ساعت، تمیز شد، تماشا زمان مناسب را نگه داشت

5. Like clockwork, he cranks out a new book every year.
[ترجمه ترگمان]او هر سال کتاب جدیدی را بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]مثل ساعت کار، هر سال کتاب جدیدی را چاپ می کند

6. The Queen's holiday is arranged to go like clockwork, everything pre-planned to the minute.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات ملکه قرار است مثل ساعت حرکت کند، همه چیز قبل از هر دقیقه برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]تعطیلات ملکه مرتب شده است به مانند ساعت کار، همه چیز از پیش برنامه ریزی شده به دقیقه

7. The sports day went like clockwork, with every race starting and finishing on time.
[ترجمه ترگمان]روز ورزش مانند ساعت حرکت می کرد و هر مسابقه شروع می شد و به مرور زمان تمام می شد
[ترجمه گوگل]روز ورزش مثل ساعت کار می کرد، با هر مسابقه ای شروع و پایان می داد

8. In this country the trains are regular as clockwork.
[ترجمه ترگمان]در این کشور قطارها مثل عقربه ساعت منظم هستند
[ترجمه گوگل]در این کشور قطار به طور منظم به عنوان ساعت کار می کند

9. Like clockwork the three nurses and I followed along with the male radio voice and did a ten-minute exercise routine.
[ترجمه ترگمان]درست مثل ساعت سه پرستار و من با صدای رادیو گوش به دنبالش راه افتادم و یک ورزش ده دقیقه ای انجام دادم
[ترجمه گوگل]مثل ساعت سه پرستار و من همراه با صدای رادیویی مرد انجام دادم و یک تمرین ده دقیقه ای را انجام دادم

10. Gilfach Iago and Inclino Top continued like clockwork and gave us no surprises.
[ترجمه ترگمان]Gilfach Iago و Inclino تاپ مثل ساعت کار می کردند و هیچ چیز غافلگیر کننده ای به ما نمی دادند
[ترجمه گوگل]Gilfach Iago و Inclino Top همچنان مانند ساعت کار می کردند و به ما شگفتی نکردند

11. At 6:30 every evening, like clockwork, Ari went out to milk the cows.
[ترجمه ترگمان]ساعت ۶: ۳۰ هر شب، مثل ساعت \"آری\" رفت سراغ گاوها
[ترجمه گوگل]هر شب در ساعت 6:30، مانند ساعت دستشویی، آری از گاوهای شیری بیرون آمد

12. Like clockwork, she goes to the local health clinic every third month for three new cycles of free birth control pills.
[ترجمه ترگمان]مانند ساعت، او هر ماه برای سه چرخه جدید قرص های کنترل تولد رایگان به کلینیک سلامت محلی می رود
[ترجمه گوگل]به عنوان ساعت کار، او در هر ماه سوم برای سه دوره جدید قرص های کنترل تولد به کلینیک بهداشت محلی می رود

13. These Rhodes lay like clockwork, though of course they all have a poor period, a sort of resting period.
[ترجمه ترگمان]این رودس مانند عقربه ساعت کار می کرد، هر چند که آن ها دوره سختی داشتند، نوعی دوره استراحت
[ترجمه گوگل]این رودز مانند ساعت کار است، البته البته همه آنها یک دوره ضعیف، نوعی دوره استراحت دارند

14. It so happened that the mainspring of my clockwork mouse had broken that very morning.
[ترجمه ترگمان]همین طور اتفاق افتاد که دلیل اصلی موش من آن روز صبح نیز شکسته بود
[ترجمه گوگل]این اتفاق افتاد که mainspring ماوس clockwork ما خیلی صبح شکسته بود

15. Sometimes it ran like clockwork, sometimes-as I wrote at the time-it ran like the movie Clockwise.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها مثل ساعت کار می کرد، گاهی - همان طور که در زمان نوشته بودم - مثل فیلم Clockwise بود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات مانند ساعت کار، گاهی اوقات، همانطور که در آن زمان نوشتم، مانند فیلم Clockwise اجرا شد

clockwork toys

اسباب‌بازی‌های مکانیکی


اصطلاحات

like clockwork

بسیار منظم و دقیق و هموار


پیشنهاد کاربران

به سرعت

اسباب بازی کوکی

Like clockwork کنایه از اینه که همه چیز خیلی با نظم و برنامه پیش می ره. مثل ساعت. . .

کوکی
پرندگان کوکی clockwork birds


کلمات دیگر: