1. along the wall
در امتداد دیوار
2. along toward evening
حوالی غروب
3. along with millions of others, einstein fled germany
اینشتین مثل میلیون ها نفر دیگر،از آلمان فرار کرد.
4. along for the ride
همراه ولی نه درگیر در عمل
5. along with
به همراه،به علاوه ی،به اضافه ی،همانند
6. come along with us
همراه ما بیا.
7. hump along and finish your work!
زودباش و کارت را تمام کن !
8. all along
در تمام مدت،از ابتدا
9. all along the line
1- همه جا،هرجا 2- درهر مرحله (از رویدادها)
10. be along
1- (عامیانه) آمدن،رسیدن،وارد شدن
11. bring along
به همراه آوردن
12. come along
1- پدیدار شدن،آمدن،وارد شدن 2- ادامه یافتن یا دادن،پیشرفت داشتن،موفقیت آمیز بودن
13. get along
1- پیش رفتن 2- موفق بودن 3- جور بودن (با دیگران)،ساختن 4- (گفتاری) رفتن،دور شدن
14. get along (with)
سازگاری داشتن (با)،مماشات کردن با
15. go along
1- ادامه دادن 2- موافقت کردن با،همکاری کردن 3- همراه رفتن با
16. move along
جلوتر (یا عقب تر) رفتن،جابجا شدن
17. play along (with)
ملحق شدن (به)،همکاری کردن (با)
18. pound along (or down or up)
با قدم های سنگین رفتن (بالا یا پایین)
19. rub along (or on or through)
(انگلیس) با وجود اشکالات ادامه دادن یا پیشرفت کردن
20. run along
برو
21. run along
رفتن،عزیمت کردن
22. string along
(عامیانه) 1- مخلصانه پیروی کردن،وفادار ماندن،اعتماد کردن 2- موافقت کردن،تن در دادن 3- قول دروغی دادن،اغوا کردن
23. german bunkers along the coast
استحکامات آلمانی ها در راستای ساحل
24. he idled along the river
در امتداد رودخانه می پلکید.
25. he walked along by himself
او به تنهایی پیش می رفت.
26. i'll be along later
بعدا می آیم.
27. it's coming along fine
دارد به خوبی پیشرفت می کند.
28. the scenery along the road was beautiful, now green an lush, now dry and bare
مناظر میان راه زیبا بودند: برخی سرسبز و خرم و برخی خشک و لخت.
29. to think along certain lines
در راستای خطوط معینی اندیشیدن
30. to wear along beard
ریش بلند داشتن
31. tourist cabins along the ramsar road
آلانک های توریستی در کنار جاده ی رامسر
32. we sailed along the coast in a small boat
ما در امتداد کرانه در قایق کوچکی حرکت می کردیم.
33. we walked along the front
ما در راستای کرانه قدم زدیم.
34. we walked along the mountain ridge
در راستای ستیغ کوه پیاده روی کردیم.
35. we walked along the vatican colonnade
در امتداد ستونگان واتیکان پیاده روی کردیم.
36. to bomb along
(انگلیس - خودمانی) تند راندن
37. wave somebody along (or on, aside, away etc. )
با حرکت دست کسی را فراتر راندن (به جلو یا کنار یا دورتر راندن یا راهنمایی کردن)
38. a devious path along the river
راه پریپچ و خمی در راستای رودخانه
39. a donkey trace along the hill
راه مال رو در راستای تپه
40. a swift slope along the road
شیب ناگهانی جاده
41. a train banging along down the valley
یک قطار راه آهن که تلق تلق کنان در سرازیری دره حرکت می کرد.
42. a train buffeting along through the valley
قطاری که به سختی در راستای دره حرکت می کرد
43. everything was coasting along smoothly until he started meddling
همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه او شروع کرد به دخالت.
44. he wandered aimlessly along the beach
او بدون هدف در امتداد ساحل پرسه می زد.
45. i must run along now
اکنون باید بروم.
46. it is built along modern lines
به سبک جدیدی ساخته شده است.
47. mehri was skipping along the sidewalk
مهری در پیاده رو لی لی می کرد.
48. she doesn't get along with her husband
با شوهرش نمی سازد.
49. the car bowled along
اتومبیل تند و آرام حرکت می کرد.
50. the emergent vegetation along the coast
گیاهان در حال رستن در امتداد کرانه
51. the fleet jogged along before a moderate wind
ناوگان همراه باد ملایمی به طور یکنواخت در حرکت بود.
52. the horse ambled along the road
اسب در راستای جاده یورغه رفت.
53. the negotiations dragged along
مذاکرات به درازا کشید.
54. the peace prize along with its diploma was presented to her
جایزه ی صلح به همراه گواهی نامه ی آن به او تقدیم شد.
55. the winners danced along in the streets
برندگان در خیابان به پای کوبی پرداختند.
56. their bodies lay along the wall, stark and naked
اجساد آنان در راستای دیوار افتاده بود،سفت و سرد و عریان.
57. we jollied him along and made him buy us ice cream
با چرب زبانی او را واداشتیم که برایمان بستنی بخرد.
58. we were belting along the road
با سرعت در جاده می راندیم.
59. you must come along with me and stop moping
تو بایستی دست از خودخوری برداری و با من بیایی.
60. young men strolling along the beach
مردان جوانی که در راستای ساحل قدم می زدند
61. a cart was rattling along the cobblestone
یک گاری روی سنگفرش تلق تلق کنان می رفت.
62. a night train roared along the metals
ترن شبانه غرش کنان روی ریل ها حرکت می کرد.
63. barbed wire was stretched along the borderline
سیم خاردار در راستای مرز کشیده شده بود.
64. ducks went wobbling by along the shore
اردک ها لمبر خوران در راستای کرانه حرکت می کردند.
65. german submarines were prowling along our coasts
زیردریایی های آلمان در کرانه های ما می پلکیدند.
66. he brought his brother along
او برادرش را همراه خود آورد.
67. he was mistaken all along
او از ابتدا در اشتباه بود.
68. i am no further along in my research
در کارهای تحقیقی ام پیشرفت نکرده ام.
69. i must be trotting along now or i'll miss the train
حالا بایستی تند بروم و الا به ترن نخواهم رسید.
70. i'd admire to go along
خیلی دلم می خواست من هم بروم.