کلمه جو
صفحه اصلی

chronology


معنی : گاه شناسی، تاریخ شماری، شرح وقایع بترتیب زمانی، علم ترتیب تاریخ
معانی دیگر : (ذکر رویدادها به ترتیب تاریخ وقوع) گاهشماری، رویداد نگاری، زمان بندی، تعیین تاریخ رویداد چیزی، گاه فهرست

انگلیسی به فارسی

علم ترتیب تاریخ، گاه‌شناسی، تاریخ‌شماری، جدول یا شرح وقایع یا تاریخ‌های وابسته به آن‌ها


شرح وقایع به ترتیب زمانی


تاریخچه، گاه شناسی، تاریخ شماری، شرح وقایع بترتیب زمانی، علم ترتیب تاریخ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: chronologies
(1) تعریف: the order of events in time.

- She tried to remember the chronology of these various incidents in order to help the police.
[ترجمه ترگمان] او سعی کرد ترتیب وقایع مختلف را به خاطر بیاورد تا به پلیس کمک کند
[ترجمه گوگل] او سعی کرد خط زمان این حوادث مختلف را به خاطر داشته باشد تا به پلیس کمک کند

(2) تعریف: the science having to do with measuring time and dating events.

(3) تعریف: a chronological list or table, arranged according to the sequence in which things happened.
مشابه: calendar, chronicle

• sequence of past events; science of arranging time in periods and ascertaining the order of past events
the chronology of a series of past events is the times at which they happened in the order in which they happened.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] رخداد نگاری گاهشماری علم تاریخگذاری از راه تعیین ادوار و تقسیمات زمان و تعیین زمان رویداد حوادث تاریخی در ادوار و تفسیمات مذکور.
[ریاضیات] وقایع نگاری

مترادف و متضاد

گاه شناسی (اسم)
chronology

تاریخ شماری (اسم)
chronology

شرح وقایع به ترتیب زمانی (اسم)
chronology

علم ترتیب تاریخ (اسم)
chronology

جملات نمونه

1. a chronology of the main events of dehkhoda's life
شرح رویدادهای مهم زندگی دهخدا به ترتیب تاریخ آنها

2. my history is good but i forget chronology
تاریخ من خوب است ولی تقدم و تاخر رویدادها را فراموش می کنم.

3. I'm not sure of the chronology of events.
[ترجمه ترگمان]من از تاریخ وقایع مطمئن نیستم
[ترجمه گوگل]من از تاریخچه حوادث مطمئن نیستم

4. It is important to establish the chronology of the events.
[ترجمه ترگمان]تعیین زمان بندی وقایع مهم است
[ترجمه گوگل]مهم است که زمان بندی رویدادها را تعیین کنید

5. She gave him a factual account of the chronology of her brief liaison.
[ترجمه ترگمان]او شرحی مختصر از تاریخچه روابط brief خود به او داد
[ترجمه گوگل]او به او یک گزارش واقعی از تاریخچه ارتباط کوتاه او داده است

6. The book includes a chronology of his life and works.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل a زندگی و آثار او می باشد
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل دوره زمانی زندگی و آثار وی می شود

7. Most discussions of the chronology of specific artefacts, or artefact-types, of the period are couched in predictably vague terms.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مباحثات مربوط به chronology مصنوعات خاص، یا انواع محصولات، از این دوره به طور قابل پیش بینی در شرایط مبهم گنجانده شده اند
[ترجمه گوگل]بیشتر بحث ها در مورد تاریخچه ی مصنوعات خاص و یا انواع مصنوعی این دوره در شرایط پیش بینی شده مبهم است

8. The chronology of events in this instance is particularly instructive.
[ترجمه ترگمان]The رویدادها در این نمونه به طور خاص آموزنده است
[ترجمه گوگل]تاریخچه رویدادها در این مثال به ویژه آموزنده است

9. The resulting chronology should then enable one to date particular instruments according to the presence of certain features.
[ترجمه ترگمان]با توجه به وجود ویژگی های خاص، ترتیب زمانی حاصله ممکن است فرد را قادر سازد که ابزار خاصی را به روز کند
[ترجمه گوگل]پس از آن chronological نتیجه می شود تا یک ابزار خاص را با توجه به حضور برخی از ویژگی های خاص به روز کند

10. Through past study a broadly accepted relative chronology for Beaker pottery had been developed.
[ترجمه ترگمان]از طریق مطالعه گذشته، broadly نسبی نسبی برای pottery beaker توسعه داده شد
[ترجمه گوگل]از طریق مطالعات گذشته، مقیاس پذیری نسبی شناخته شده برای دکوراسیون بیکر به طور گسترده پذیرفته شده است

11. An independent chronology for these reconstructions is essential and this is provided by radiocarbon-dating of organic material preserved in the sediments.
[ترجمه ترگمان]ترتیب زمانی مستقل برای این بازسازی ضروری است و این امر توسط radiocarbon - دوست یابی مواد آلی حفظ می شود که در رسوبات حفظ شده است
[ترجمه گوگل]یک طبقه بندی مستقل برای این بازسازی ها ضروری است و این امر با استفاده از مواد رادیواکتیو مواد آلی در رسوبات ذخیره می شود

12. He would ignore chronology for the sake of truth.
[ترجمه ترگمان]او تاریخ را به خاطر حقیقت نادیده می گرفت
[ترجمه گوگل]او به خاطر حقیقت، زمانبندی را نادیده می گیرد

13. Chronology could deliver only a partial answer.
[ترجمه ترگمان]chronology میتونه فقط یه جواب جزئی بهش بده
[ترجمه گوگل]زمان سنجی می تواند تنها یک پاسخ جزئی ارائه دهد

14. The author abandons the conventions of linear narrative and normal chronology.
[ترجمه ترگمان]مولف اصول روایت خطی و chronology نرمال را رها می کند
[ترجمه گوگل]نویسنده رد کنوانسیون روایی خطی و کلاسیک عادی را رد می کند

My history is good but I forget chronology.

تاریخ من خوب است؛ ولی تقدم و تأخر رویدادها را فراموش می‌کنم.


a chronology of the main events of Dehkhoda's life

شرح رویدادهای مهم زندگی دهخدا به ترتیب تاریخ آن‌ها


پیشنهاد کاربران

توالی زمانی

رویدادنگاری
علم محاسباتی که به یافتن زمان یک پیشامد تاریخی و نه اندازه گیری زمان آن می پردازد.

تعیین سن ( در زمین شناسی )

گاه نگاری

سلسله وقایع

chronology ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: گاه شماری
تعریف: ترتیب روی دادن تغییرات و تحولات زبانی یا تنظیم این تغییرات به ترتیب زمان

گاه شناسی یا گاه شماری یا کرونولوژی ( به انگلیسی: Chronology ) به عنوان علمی برای محاسبه زمان یا دوره هایی از زمان و شناسایی تاریخ درست روی دادن رخدادها شناخته می شود.

در واقع رویدادنگاری به معنای سازگاری رخدادها با زمان دقیق آن ها می باشد که آن را جانمایی رویدادها در زمان نیز گفته اند. باید توجه داشت که رویدادنگاری یک �علم محاسباتی� است که به یافتن زمان یک پیشامد تاریخی و نه اندازه گیری زمان آن می پردازد.

رویدادنگاری دو بخش دارد: یکی شناسایی زمان پیدایش یک پدیده تاریخی است که به دانش باستان شناسی وابسته است و بخش دوم، دربرگیرنده جانمایی رخدادها در زمان دقیق آنهاست که این بخش، بیشتر به تاریخ مربوط است. رویدادنگاری نباید با واژهٔ کرونومتری که بخشی از علم فیزیک است اشتباه شود. رویدادنگاری به معنی علم جانمایی و جایگذاری پدیده های تاریخی در زمان، بخشی از دانش تاریخ است.

چینش رویدادها از آغاز به پایان یا برعکس را رویدادنگاری گویند و هنگامی که از نمودار و جدول برای نمایش چینش رخدادها استفاده شود آن را خط زمانی ( Timeline ) می گویند.

⚠️ Historiography : تاریخ نگاری ⚠️
تاریخ نگاری ( به انگلیسی: Historiography ) به عنوان اصطلاحی خاص، به معنی وصف و ثبت وجوه گوناگون حیات و احوال انسان در عرصهٔ سیاست و اجتماع است. بنا به تعریفی دیگر، تاریخِ تاریخ و نمود تاریخ و نشانه شناسی است که چگونگی به دست آمدن یا انتقال دانش گذشته را در نظر می گیرد. به طور رسمی تاریخ نگاری، نگارش تاریخ، و کاربرد روش های تاریخی را با پروا به تألیف، منابع، تفسیر، شیوه، غرض و خواننده بررسی می کند. پژوهشگران، تاریخ نگاری را موضوعی بررسی می کنند، برای نمونه، تاریخ نگاری اسلامی، تاریخ نگاری یونانی و …. و نیز بر پایهٔ رویکرد و نوع، دربرگیرنده تاریخ شفاهی و تاریخ اجتماعی.


کلمات دیگر: