کلمه جو
صفحه اصلی

described


(verb transitive) شرح دادن، توصیف کردن (verb transitive) شرح دادن، وصف کردن

انگلیسی به فارسی

شرح داده شده، توصیف کردن، شرح دادن، تعریف کردن، وصف کردن


انگلیسی به انگلیسی

• depicted in words particularly with detail; delineated

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] رسم کردن، توصیف شده، وصف شده، موصوف

جملات نمونه

1. homa described the landscape
هما منظره را توصیف کرد.

2. pari described the event to me
پری رویداد را برایم شرح داد.

3. she described the situation thus . . .
وضعیت را این جور توصیف کرد . . .

4. his arm described an arc in the air
دستش در هوا قوسی را ترسیم کرد.

5. animals are commonly described as irrational
معمولا جانوران را فاقد نیروی استدلال توصیف می کنند.

6. by the method hereinafter described
به روشی که در زیر تشریح شده

7. the spare parts were particularly described and priced
ابزار یدکی قلم به قلم شرح داده شده و قیمت گذاری شده بود.

8. akbar did not spare me blushes and zestfully described my being beaten
اکبر از خیط کردن من فروگذار نکرد و کتک خوردنم را با آب و تاب شرح داد.

9. He described drugs as the greatest calamity of the age.
[ترجمه ترگمان]او مواد مخدر را بزرگ ترین فاجعه عصر توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او داروها را بزرگترین فاجعه سنی توصیف کرد

10. He has been described as a 'charmless bore'-not by me, I hasten to add.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک bore charmless توصیف شده است - نه به خاطر من
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک 'خنک بی نظیر' توصیف شده است - نه توسط من، من تکان دهنده برای اضافه کردن

11. Several people described seeing strange lights in the sky.
[ترجمه ترگمان]عده ای از مردم دیدن چراغ های عجیب در آسمان را توصیف کردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از مردم می گویند چراغ های عجیب و غریب در آسمان دیده می شود

12. Their daily lives are described in detail.
[ترجمه ترگمان]زندگی روزمره آن ها به طور مفصل توضیح داده می شود
[ترجمه گوگل]زندگی روزمره آنها به تفصیل شرح داده شده است

13. The meeting was described as 'a frank and honest exchange of views'.
[ترجمه ترگمان]این جلسه تبادل نظر صادقانه و صادقانه بود
[ترجمه گوگل]این جلسه به عنوان 'مبادله صادقانه و صادقانه از دیدگاهها' توصیف شد

14. He described the government's economic policy as misguided.
[ترجمه ترگمان]او سیاست اقتصادی دولت را گمراه کرد
[ترجمه گوگل]او سیاست اقتصادی دولت را اشتباه توصیف کرد

15. He described the detention without trial of political opponents as a cowardly act.
[ترجمه ترگمان]او این بازداشت را بدون محاکمه مخالفان سیاسی به عنوان یک اقدام بزدلانه توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او بازداشت بدون محاکمه مخالفان سیاسی را به عنوان یک عمل بدبخت توصیف کرد

16. The current political situation in Vietnam is described in chapter
[ترجمه ترگمان]وضعیت سیاسی کنونی در ویتنام در این بخش توضیح داده شده است
[ترجمه گوگل]وضعیت سیاسی فعلی در ویتنام در فصل توضیح داده شده است

پیشنهاد کاربران

نشان دادن - آشکار ساختن

مورد توصیف
the new world described by the epics = دنیای جدید مورد توصیف حماسه ها

توصیفی
the trading picture described above = تصویر تجاری توصیفی در بالا


توصیه کردن

شرح دادن

توصیف کردن


کلمات دیگر: