کلمه جو
صفحه اصلی

cynical


معنی : خیره چشم، کلبی
معانی دیگر : (کسی که معتقد است انسان ها خودخواه و آزمندند و زندگی ارزشی ندارد) بدبین، بدگمان، منفی باف، دژمان، سگ سان، سگ سار، دژآگاه، (c بزرگ - فلسفه) کلبی (cynic)، بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر، غرغرو، عیبجو

انگلیسی به فارسی

بدگمان نسبت به درستی و نیکوکاری بشر، غرغرو، عیب‌جو، کلبی


بدبینانه، کلبی، خیره چشم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: cynically (adv.), cynicalness (n.)
(1) تعریف: showing little or no faith in human nature; distrustful or contemptuous of others' motives.
متضاد: idealistic
مشابه: agnostic, negative

- To claim that people do charity work only to boost their own image shows a cynical attitude.
[ترجمه mazaher] این ادعا که انسان ها فقط برای دیده شدن کار خیر انجام میدهند نگرشی بدبینانه است
[ترجمه ترگمان] ادعا می شود که مردم کار خیریه انجام می دهند تا تصویر خود را افزایش دهند، نگرش بدبینانه را نشان می دهد
[ترجمه گوگل] ادعا می کند که مردم تنها کار خیرخواهانه برای افزایش تصویر خود را نشان می دهند نگرش های بدبینانه

(2) تعریف: callously taking advantage of others or violating accepted morals.

- The company got away with its cynical exploitation of workers for decades.
[ترجمه ترگمان] این شرکت برای دهه ها با بهره گیری بدبینانه خود از کارگران کنار رفت
[ترجمه گوگل] این شرکت طی دهه های گذشته از بهره برداری غریزی از کارگران خودداری کرده است

• sarcastic; doubting the sincerity of others, pessimistic
someone who is cynical or who has a cynical attitude always thinks the worst of people or things.

مترادف و متضاد

Antonyms: believing, hopeful, optimistic, trusting, undoubting


Synonyms: contemptuous, derisive, ironic, misanthropic, misanthropical, mocking, pessimistic, sarcastic, sardonic, scoffing, scornful, skeptical, sneering, suspicious, unbelieving, wry


خیره چشم (صفت)
defiant, insolent, impudent, cocky, graceless, cocksy, cynic, cynical

کلبی (صفت)
cynic, cynical

nonbelieving; doubtful


جملات نمونه

He is cynical about finding his watch.

او امیدی به یافتن ساعت خود ندارد.


He was cynical about marriage.

او نسبت به ازدواج بدبین بود.


1. he is cynical about finding his watch
او امیدی به یافتن ساعت خود ندارد.

2. he was cynical about marriage
او نسبت به ازدواج بدبین بود.

3. bankruptcy made him cynical about everything and everyone
ورشکستگی او را نسبت به همه چیز و همه کس دژمان کرد.

4. With that cynical outlook, he doesn't trust anyone.
[ترجمه ترگمان]با این حالت غرغرو، به هیچ کس اعتماد نداره
[ترجمه گوگل]با چشم انداز بدبینانه، به کسی اعتماد ندارد

5. I hope I don't sound unduly cynical.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که بی هوده به نظر نرسد
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که صدای خیلی بدی نباشد

6. I think she takes a rather cynical view of men.
[ترجمه امیرمحمد] من فکر میکنم او یک دیدگاه نسبتا بدبینانه نسبت به مردان داره
[ترجمه ترگمان]به نظر من او یک نظر نسبتا cynical از مردها دارد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم دیدگاه نسبتا بدبینانه ای نسبت به مردان دارد

7. Do you have to be so cynical about everything?
[ترجمه ترگمان]تو باید اینقدر نسبت به همه چیز بدبین باشی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما باید در مورد همه چیز بسیار بدبین باشید؟

8. He praises my cooking but it's just a cynical ploy to get me to make his meals.
[ترجمه ترگمان]او از اشپزی من تعریف می کند، اما این فقط یک کار مسخره است که من را وادار کند که غذایش را درست کنم
[ترجمه گوگل]او آشپزی من را ستایش می کند، اما این فقط یک شیوه ای غریب است که من را به وعده های غذایی خود برساند

9. He has a reputation for being a cynical nihilist.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر being cynical شهرت دارد
[ترجمه گوگل]او شهرت خوبی برای یک نیهیلیتی بدبینانه دارد

10. He smiled, a slow cynical twist of his lips.
[ترجمه ترگمان]او لبخند زد و لب هایش را به هم فشرد
[ترجمه گوگل]او لبخند زد، یک پیچ و تاب تند و تیزی از لب هایش

11. She may be cynical about the film industry, but ultimately she has no intention of biting the hand that feeds her.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است در مورد صنعت فیلم بدبین باشد، اما در نهایت هیچ قصدی برای گاز گرفتن دستی که به او می دهد ندارد
[ترجمه گوگل]او ممکن است در مورد صنعت فیلم سینمایی باشد، اما در نهایت او قصد نداشت که دستش را که آن را تغذیه می کند بخورد

12. He left the room with a cynical laugh.
[ترجمه ترگمان]با خنده ای تمسخرآمیز از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او اتاق را با یک خنده سینمایی ترک کرد

13. Tonight,Tim Goodman casts a cynical eye on TV ads.
[ترجمه ترگمان]امشب، تیم گودمن به تبلیغات تلویزیونی چشم cynical می اندازد
[ترجمه گوگل]امشب، تیم گودمن نگاهی غریب به تبلیغات تلویزیون می کند

14. The older, cynical character in the play is the perfect foil for the innocent William.
[ترجمه ترگمان]شخصیت قدیمی تر و cynical در نمایش، فویل عالی برای ویلیام بی گناه است
[ترجمه گوگل]شخصیت قدیمی تر و بدبینانه در این بازی فویل کامل برای ویلیام بی گناه است

don't be so cynical!

اینقدر غرغرو مباش!


Bankruptcy made him cynical about everything and everyone.

ورشکستگی او را نسبت به همه چیز و همه کس دژمان کرد.


پیشنهاد کاربران

بد بین

مسخره کننده، کسی که به شکل طعنه آمیز، دیگران را مسخره می کند - شکاک، بدبین، منفی باف - کسی که اهمیتی به دیگران نمی دهد و فقط به منافع خود اهمیت میدهد - فرصت طلبانه ، ریاکارانه ، طعنه آمیز ، منفعت طلبانه

ساختارشکنانه، ساختارشکنی

showing contempt for accepted standards of behaviour, esp of honesty or morality
the politician betrayed his promises in a cynical way

غرور و نخوت

فکر می کنم ( خودخواه/خودخواهانه ) برای این تعریف از این کلمه مناسب باشه:

not caring that something might not be morally right, might hurt someone etc, when you are trying to get something for yourself

متن بالا تعریف دوم در لانگمن هست

معادل واژه دقیقی برای این کلمه در فارسی وجود ندارد اما معنی آن این است که شخصی می پندارد که همه انسانها خودخواه هستند و به همین دلیل به همه بدبین است و بهواسطه این دیدگاهش به انسانها احترام نمی گذارد. این واژه را پیشنهاد میکنم: مغرض پندار

گنده دماغ، بد دماغ

1 - بدبین به دیگر انسان ها
2 - بدبین به طور کلی
3 - خودخواه

For that reason, many animal activists are cynical about efforts to make factory farms better by providing less awful conditions for animals or by changing which animals are raised on farms in favor of breeds that suffer less
بدبین بودن درباره تلاش ها برای بهبود شرایط مرغداری ها

سوءاستفاده گرانه
استثمارگرانه


کلمات دیگر: