کلمه جو
صفحه اصلی

collaboration


معنی : همکاری، همدستی، خیانت، تشریک مساعی
معانی دیگر : همدستی، همکاری

انگلیسی به فارسی

همکاری، تشریک مساعی


هم‌دستی با دشمن


همکاری، همدستی، تشریک مساعی، خیانت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cooperative effort by which people or organizations work together to accomplish a common project or mission.

- The collaboration between the schools and the public library has increased the students' use of the library.
[ترجمه ترگمان] هم کاری میان مدارس و کتابخانه عمومی دانش آموزان استفاده از کتابخانه را افزایش داده است
[ترجمه گوگل] همکاری بین مدارس و کتابخانه عمومی، استفاده دانشجویان از کتابخانه را افزایش داده است

(2) تعریف: the cooperative effort by persons or organizations with an enemy force, esp. one occupying one's own country.

- After the war, they were punished severely for collaboration.
[ترجمه ترگمان] پس از جنگ، آن ها به شدت برای هم کاری تنبیه شدند
[ترجمه گوگل] پس از جنگ، آنها به شدت برای همکاری مجازات شدند

• working together, cooperation; act of collaborating
collaboration is the act of working together to produce a piece of work, especially a book or some research.

مترادف و متضاد

همکاری (اسم)
assist, solidarity, cooperation, collaboration, synergy, synergism

همدستی (اسم)
assistance, cooperation, collaboration

خیانت (اسم)
perfidy, collaboration, infidelity, adultery, betrayal, treason, treachery, disloyalty, untruth, guile, treason felony, ratting, treacherousness, treasonableness

تشریک مساعی (اسم)
cooperation, collaboration

cooperation


Synonyms: alliance, association, collusion, combination, concert, fraternization, joint effort, participation, partnership, teamwork, working together


Antonyms: noncooperation


جملات نمونه

1. without collaboration this task will not be fulfilled
بدون همکاری این کار انجام پذیر نیست.

2. they agreed to end their collaboration
آنان قرار گذاشتند که همکاری خود را خاتمه بدهند.

3. the linchpin of this entire project is collaboration
همکاری رکن اصلی کل این طرح است.

4. The two companies are working in close collaboration each other.
[ترجمه امیر علی] این دو شرکت با تشریک مساعی کار می کنند.
[ترجمه ترگمان]دو شرکت در هم کاری نزدیک یکدیگر کار می کنند
[ترجمه گوگل]دو شرکت در همکاری یکدیگر همکاری می کنند

5. Close collaboration between the Bank and the Fund is not merely desirable, it is essential.
[ترجمه ترگمان]هم کاری نزدیک میان بانک و صندوق صرفا مطلوب نیست، ضروری است
[ترجمه گوگل]همکاری نزدیک بین بانک و صندوق تنها مطلوب نیست، ضروری است

6. The company is building the centre in collaboration with the Institute of Offshore Engineering.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال ساخت این مرکز با هم کاری موسسه مهندسی دریایی است
[ترجمه گوگل]این مرکز در حال همکاری با موسسه مهندسی دریایی است

7. The government worked in close collaboration with teachers on the new curriculum.
[ترجمه ترگمان]دولت در هم کاری نزدیک با معلمان در برنامه تحصیلی جدید کار کرده است
[ترجمه گوگل]دولت در همکاری نزدیک با معلمان در برنامه درسی جدید کار می کرد

8. It was a collaboration that produced extremely useful results.
[ترجمه ترگمان]این یک هم کاری بود که نتایج بسیار مفیدی به وجود آورد
[ترجمه گوگل]این یک همکاری بود که نتایج بسیار سودآور را به دست آورد

9. The two playwrights worked in close collaboration on the script.
[ترجمه ترگمان]این دو نمایش با هم کاری نزدیک روی فیلمنامه کار کردند
[ترجمه گوگل]دو نمایشنامه نویس در همکاری نزدیک در اسکریپت کار می کردند

10. Drummond was working on a book in collaboration with Zodiac Mindwarp.
[ترجمه ترگمان]Drummond در حال کار بر روی یک کتاب با هم کاری زودیاک Mindwarp بود
[ترجمه گوگل]دروموند در همکاری با Zodiac Mindwarp یک کتاب کار کرد

11. He was accused of collaboration with the enemy.
[ترجمه ترگمان]او به هم کاری با دشمن متهم شده بود
[ترجمه گوگل]او به همکاری با دشمن متهم شد

12. Much hangs on the success of the collaboration between the Group of Seven governments and Brazil.
[ترجمه ترگمان]بیشتر روی موفقیت هم کاری میان گروه هفت دولت و برزیل است
[ترجمه گوگل]بسیاری از موفقیت در همکاری میان گروه هفت دولت و برزیل زیاد است

13. The project has involved collaboration with the geography department.
[ترجمه ترگمان]این پروژه با هم کاری بخش جغرافیا درگیر شده است
[ترجمه گوگل]این پروژه همکاری با بخش جغرافیا را در بر می گیرد

14. She wrote the book in collaboration with one of her students.
[ترجمه ترگمان]او در هم کاری با یکی از دانشجویانش این کتاب را نوشت
[ترجمه گوگل]او این کتاب را با همکاری یکی از دانش آموزانش نوشت

15. He was shot for collaboration with the enemy.
[ترجمه ترگمان]او برای هم کاری با دشمن به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه گوگل]او برای همکاری با دشمن شلیک شد

پیشنهاد کاربران

مشارکت

همیاری

همکاری که مبتنی بر اعتماد متقابل باشد.

تعامل

همبستگی

همکاری خیانت آمیز با نیروی دشمن

همکاری گروهی برای هدف یا سهم مشترک
* cooperation به معنی همکاری یک تیم برای اهداف کسی دیگر . سود این همکاری برای کسی دیگه هست


کلمات دیگر: