1. the attendant nurse
پرستار مامور رسیدگی (به بیمار)،پرستار مسئول
2. a gas station attendant
متصدی پمپ بنزین
3. atomic energy and its attendant dangers
انرژی اتمی و خطرهای همایند آن
4. Standards of hygiene have fallen with all the attendant risks of disease.
[ترجمه ترگمان]استانداردهای بهداشت به تمام خطرات مربوط به بیماری مبتلا شده اند
[ترجمه گوگل]استانداردهای بهداشتی با تمام خطرات مرتبط با بیماری کاهش یافته است
5. She was interrupted by the entrance of an attendant.
[ترجمه ترگمان]ورود یک ملازم او را قطع کرده و حرف او را قطع کرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط ورودی یک شرکت کننده متوقف شد
6. Tony Williams was working as a car-park attendant in Los Angeles.
[ترجمه علی جادری] تونی ویلیامز به عنوان متصدی پارک خودرو در لوس انجلس کار می کند .
[ترجمه ترگمان]تونی ویلیامز در حال کار کردن به عنوان یک مسئول پارک ماشین در لس آنجلس بود
[ترجمه گوگل]تونی ویلیامز به عنوان یک پارکینگ در لس آنجلس کار می کرد
7. The attendant should make the patient happy and hopeful.
[ترجمه علی جادری] پرستار باید بیمار را شاد و امیدوار نگه دارد .
[ترجمه ترگمان]متصدی باید بیمار را خوشحال و امیدوار کند
[ترجمه گوگل]بیمار باید بیمار را خوشحال و امیدوار کند
8. Sarah took the glass proffered by the attendant.
[ترجمه ترگمان]سارا لیوان را گرفت و به مستخدم نشان داد
[ترجمه گوگل]سارا شیشه ای را که توسط همراه آن گذاشته شده بود را گرفت
9. He arrived with an attendant nurse.
[ترجمه مهناز] او به همراه یک پرستار امد
[ترجمه Milad] او به همراه یک پرستار رسید
[ترجمه آلاله] مرد منتظر رسیدن پرستار بود
[ترجمه ARMY] او همراه پرستار امد
[ترجمه ترگمان]او با یک پرستار همراه آمده بود
[ترجمه گوگل]او با یک پرستار همراه آمد
10. We met the officer attendant on the general.
[ترجمه ترگمان]ما افسر سرپرست رو با ژنرال ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما مامور افسر عمومی را ملاقات کردیم
11. The girl attendant has set about cleaning the room.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار مخصوص تمیز کردن اتاق کار کرده است
[ترجمه گوگل]نگهبان دختر درباره تمیز کردن اتاق تصمیم گرفته است
12. She was uninterrupted with the entrance of an attendant.
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ مشکلی با ورود یک خدمتکار به خود مشغول بود
[ترجمه گوگل]او با ورود یک شرکت کننده بدون وقفه ادامه داد
13. An attendant was sluicing out the changing rooms.
[ترجمه ترگمان]یک مستخدم از رخت کن بیرون آمد
[ترجمه گوگل]یک نگهبان از اتاق های جداگانه سرازیر شد
14. I asked the attendant to conduct him to the door / conduct him out.
[ترجمه ترگمان]از مستخدم تقاضا کردم او را به طرف در راهنمایی کند و او را به بیرون هدایت کند
[ترجمه گوگل]من از همراهان پرسیدم که او را به خانه برگرداند یا او را بیرون کند
15. Mr Branson's victory, and all the attendant publicity, were well deserved.
[ترجمه ترگمان]پیروزی اقای برانسون و تمام تبلیغات مربوط به آن بخوبی سزاوار آن بودند
[ترجمه گوگل]پیروزی آقای برانسون و تمام تبلیغات همراه، به خوبی سزاوار بود