کلمه جو
صفحه اصلی

reaffirm

انگلیسی به فارسی

تأیید دوباره


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: combined form of affirm.

- At the press conference, the governor reaffirmed her commitment to creating jobs.
[ترجمه ترگمان] در کنفرانس خبری، فرماندار مجددا بر تعهد خود برای ایجاد شغل تاکید کرد
[ترجمه گوگل] در کنفرانس مطبوعاتی، فرماندار مجددا تعهد خود را برای ایجاد شغل ایجاد کرد

• affirm again, reconfirm, recertify
if you reaffirm something, you state it again; a formal word.

جملات نمونه

1. These events reaffirm my belief in the need for better information.
[ترجمه ترگمان]این رویدادها بر اعتقاد من به نیاز به اطلاعات بهتر تاکید می کنند
[ترجمه گوگل]این حوادث اعتقاد من به نیاز به اطلاعات بهتر را تأیید می کند

2. Teachers reaffirm their commitment to their pupils and schools.
[ترجمه ترگمان]معلمان التزام خود به دانش آموزان و مدارس را تجدید می کنند
[ترجمه گوگل]معلمان دوباره تعهد خود را به دانش آموزان و مدارس خود را تکرار می کنند

3. They reaffirm the importance of recognizing intellectual property rights.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر اهمیت تشخیص حقوق مالکیت معنوی تاکید می کنند
[ترجمه گوگل]آنها اهمیت به رسمیت شناختن حقوق مالکیت معنوی را دوباره تأیید می کنند

4. Maybe they also came to reaffirm a sense of nationhood barely a decade after the agony of civil war.
[ترجمه ترگمان]شاید آن ها همچنین برای تاکید مجدد یک حس ملیت به مدت یک دهه پس از عذاب جنگ داخلی آمده بودند
[ترجمه گوگل]شاید آنها نیز به سختی یک دهه پس از آزار و اذیت جنگ داخلی مجددا تأیید کردند

5. Instead, the Bank chose to reaffirm its approach to life-threatening illness in general.
[ترجمه ترگمان]در عوض، بانک تصمیم گرفت که رویکرد خود به بیماری مهلک را به طور کلی تایید کند
[ترجمه گوگل]در عوض، بانک تصمیم گرفت تا رویکرد خود را در مورد بیماری های تهدید کننده زندگی به طور کلی تأیید کند

6. It is that premise which we reaffirm today.
[ترجمه ترگمان]این فرض است که ما امروز بر آن تاکید می کنیم
[ترجمه گوگل]این فرضیه است که امروز ما را مجددا تأیید می کنیم

7. The participating States reaffirm that freedom of expression is a human right and a basic component of a democratic society.
[ترجمه ترگمان]کشورهای شرکت کننده تایید کردند که آزادی بیان یک حق انسانی و یک مولفه اساسی جامعه دموکراتیک است
[ترجمه گوگل]کشورهای شرکت کننده مجددا تأکید می کنند که آزادی بیان یک حقوق بشر و یک جزء اساسی یک جامعه دموکراتیک است

8. We reaffirmed that programmatic view in 1963 and continue to reaffirm it today.
[ترجمه ترگمان]ما این دیدگاه برنامه ای را در سال ۱۹۶۳ دوباره مورد تاکید قرار دادیم و به تجدید نظر آن در امروز ادامه می دهیم
[ترجمه گوگل]ما این دیدگاه برنامه را در سال 1963 مجددا تأیید کردیم و همچنان به آن تاکید میکنیم

9. We turned our faces glum to reaffirm the forced nature of this trip.
[ترجمه ترگمان]ما چهره خود را turned تا دوباره ماهیت اجباری این سفر را تجدید نماییم
[ترجمه گوگل]ما چهره های ما را پرت کردیم تا ماهیت اجباری این سفر را دوباره تأیید کنیم

10. But those are ceremonial events in which citizens reaffirm their surrender of sovereignty and their carelessness of their personal autonomy.
[ترجمه ترگمان]اما این ها رویدادهایی هستند که شهروندان بر تسلیم خود از حاکمیت و بی توجهی آن ها به استقلال شخصی خود تاکید می کنند
[ترجمه گوگل]اما این ها رویدادهای تشریفاتی هستند که شهروندان خود را تسلیم حاکمیت و بی توجهی به استقلال شخصی خود می کنند

11. We will reaffirm that his contributions are primary and his mistakes secondary.
[ترجمه ترگمان]ما مجددا تاکید خواهیم کرد که سهم وی اولیه بوده و اشتباه ات وی در درجه دوم قرار دارد
[ترجمه گوگل]ما مجددا تأکید میکنیم که مشارکت او اولیه است و اشتباهات او ثانویه است

12. The two sides reaffirm the importance of their cooperation on the U. S. - China Electric Vehicles Initiative.
[ترجمه ترگمان]دو طرف بر اهمیت هم کاری خود در ایالات متحده تاکید کردند اس - ابتکار خودروهای برقی چین
[ترجمه گوگل]دو طرف مجددا تأکید می کنند که اهمیت همکاری آنها در ابتکارات وسایل نقلیه الکتریکی U S

13. We reaffirm that exchange rates should reflect economic fundamentals.
[ترجمه ترگمان]ما تایید می کنیم که نرخ ارز باید منعکس کننده اصول اقتصادی باشد
[ترجمه گوگل]ما مجددا تأکید می کنیم که نرخ های ارز باید منعکس کننده های اقتصادی باشد

14. We reaffirm that our salvation is accomplished by the mediatorial work of the historical Christ alone.
[ترجمه ترگمان]ما تاکید می کنیم که رستگاری ما به وسیله کار mediatorial عیسی مسیح به تنهایی انجام می گیرد
[ترجمه گوگل]ما دوباره تأکید می کنیم که رستگاری ما توسط کار میانجیگری تنها مسیحی تاریخی انجام می شود

15. Let us reaffirm America's destiny of goodness and good will.
[ترجمه ترگمان]بگذارید تقدیر آمریکا از نیکی و اراده خوب را تجدید نماییم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید ما مجددا سرنوشت خوبی و اراده ی امریکا را تأیید کنیم

پیشنهاد کاربران

تایید مجدد

مجددا تصدیق کردن

باز تایید

تاکید دوباره

تثبیت کردن

بازگو کرد

صحه گذاردن


To state again strongly
To reiterate

To confirm the validity of ( something previously established )

( دوباره و با جدیت و قاطعیت بیشتر بیان کردن )
تکرار کردن - دوباره گفتن
تاکید مجدد کردن
دوباره تاکید کردن
مجدداً تصریح کردن


( مجداً ) - ( دوباره ) - ( یک بار دیگر ) - ( برای بار دوم ) و ( رک و صریح )
گوشزد کردن
خاطر نشان کردن
تفهیم کردن
( چیزی را برای کسی آشکار کردن یا چیزی را به کسی قبولاندن! )



تایید مجدد
دوباره تایید کردن






کلمات دیگر: