کلمه جو
صفحه اصلی

hemline


(سجاف یا حاشیه دولا شده و دوخته شده ی تحتانی دامن و پیراهن زنانه و پالتو و کت و غیره) لبه، سجاف زیرین، (مجازی) طول دامن، لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت

انگلیسی به فارسی

لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت


هم خط


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the hem or bottom edge of a garment.

(2) تعریف: the distance from ground level of this hem or edge when the garment is being worn.

• bottom edge of a garment
the hemline of a dress or skirt is the bottom edge of it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] لبه انتهایی پایینی لباس - پایین لباس

جملات نمونه

1. Mickey favoured tight skirts with a hemline at the knee.
[ترجمه ترگمان]و دامن تنگ میکی favoured را به زانو درآورد
[ترجمه گوگل]میکی به دامن های تنگ با همیلن در زانو علاقه مند بود

2. Modern fashion writers interpret this hemline ricochet with sociological spins.
[ترجمه ترگمان]نویسندگان مد مدرن این hemline ricochet را با چرخش جامعه شناختی تعبیر می کنند
[ترجمه گوگل]نویسندگان مدرن مدرن این کمانه خطی را با چرخشهای جامعه شناختی تفسیر می کنند

3. The knee-length hemline has become very popular this fall.
[ترجمه ترگمان]مفصل زانو در پاییز امسال بسیار محبوب شده است
[ترجمه گوگل]این زلزله در این سقوط بسیار محبوب است

4. The child held his mother's hemline and went home obediently.
[ترجمه ترگمان]بچه دست مادرش را گرفت و با اطاعت به خانه بازگشت
[ترجمه گوگل]کودک، همدست مادرش را حفظ کرد و به طور قاطعانه رفت

5. The hemline theory was also correct in 1987 when miniskirts were all the rage, and the stock market was at its peak.
[ترجمه ترگمان]نظریه hemline نیز در سال ۱۹۸۷ زمانی درست شد که miniskirts همگی عصبانی بودند و بازار سهام در اوج خود بود
[ترجمه گوگل]نظریه همیلن نیز در سال 1987 درست شد، زمانی که معادن رو به رشد بود و بازار سهام در اوج خود بود

6. It is almost a century since the US economist George Taylor came up with the revolutionary "hemline index".
[ترجمه ترگمان]تقریبا یک قرن است که اقتصاددان آمریکایی \"جورج تیلور\" با \"شاخص hemline\" وارد شد
[ترجمه گوگل]تقریبا یک قرن است که جورج تیلور، اقتصاددان آمریکایی، با «شاخص هماهنگی» انقلابی به وجود آورد

7. The skirt hemline should be at or below your knee to slim and lengthen your look.
[ترجمه ترگمان]دامن hemline باید در پایین زانو و یا زیر زانوی شما قرار گیرد و نگاه شما را طولانی تر کند
[ترجمه گوگل]هماهنگی دامن باید در زانو یا در زیر آن قرار گیرد تا باریک و طول بکشید

8. A tube, emerging below the dress hemline, was connected to a suitcase-like device secured to the rear of the chair.
[ترجمه ترگمان]یک لوله که زیر لباس hemline ظاهر شد، به دستگاه چمدانی متصل شد که به پشت صندلی وصل شده بود
[ترجمه گوگل]لوله ای که در زیر لباس زیر قرار دارد، به وسیله ی چمدان به عقب صندلی وصل شده بود

9. The hemline index stands for professor Taylor's observation that hemlines on women's dresses rise along with stock prices.
[ترجمه ترگمان]شاخص hemline نماد مشاهده پروفسور تایلر است که بر روی لباس های زنانه با قیمت های سهام افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]شاخص همیلاری نشان می دهد که مشاهدات پروفسور تیلور نشان می دهد که قیمت لباس های زنانه در کنار قیمت های سهام افزایش می یابد

10. Her dress was somewhat trashy looking with the hemline and all, but then again, this is her first performance.
[ترجمه ترگمان]لباسش تا حدی پر از زباله بود، با the و همه چیز، اما باز هم این اولین اجرای او بود
[ترجمه گوگل]لباس او تا حدودی خالی بود با دنباله دار و همه، اما بعد دوباره، این اولین کار خود را

11. Shine diamond decoration and shrink hemline perfectly show female's figure and charm.
[ترجمه ترگمان]مزین به تزیینات الماس و کوچک بودن چهره، چهره و جذابیت زنانه را به خوبی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]دکوراسیون الماس درخشش و کوچک کردن همیلن کاملا شکل و جذابیت زن را نشان می دهد

12. Hemline embroidery lace, it doesn't seem careless, exquisite don't bear to touch them.
[ترجمه ترگمان]توری گلدوزی شده، به نظر نمی رسد که آن ها را لمس کنند
[ترجمه گوگل]توری گلدوزی Hemline، به نظر می رسد بی دقتی، نفیس به آنها را لمس نمی کند

13. Straight hemline and back yoke.
[ترجمه ترگمان] \"صاف و پوست کنده\" yoke
[ترجمه گوگل]همبرگر راست و عقب یوغ

14. Once again, we're hearing about the phenomenon of the hemline that plummets in a recession.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، در مورد پدیده of که در رکود اقتصادی به هم می ریزد، می شنویم
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر، ما در مورد پدیده همیلی که در رکود اقتصادی رخنه می کند، می شنویم

15. As it is drawn up, swags appear between the rows of rings, forming a scalloped hemline.
[ترجمه ترگمان]همان طور که در میان ردیف حلقه ها ظاهر می شود، در میان ردیف حلقه ها ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که نوشته شده است، swags در میان ردیف حلقه ها ظاهر می شود، تشکیل یک hemallall scalloped

This year, hemlines are raised higher.

امسال دامن‌ها کوتاه‌تر شده است.


پیشنهاد کاربران

( لباس ) قد، بلندی

طول لباس یا دامن ( از بالا تا لبه تحتانی لباس )

Mary Quant was the first fashion designer to raise hemlines
Cambridge dictionary@


کلمات دیگر: