کلمه جو
صفحه اصلی

fixative


معنی : ثابت کننده
معانی دیگر : (به ویژه در مورد رنگ) پایدار ساز، ماناساز، تثبیت کننده، پایاگر

انگلیسی به فارسی

ثابت‌کننده


ثابت، ثابت کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: acting to make stable or permanent.
اسم ( noun )
• : تعریف: something that functions to make stable or permanent, esp. a spray used to protect art works or a solution to preserve biological material for examination.
مشابه: mordant

• substance which makes stable or fixes in place (especially one which protects artwork or preserves microscopic specimens)
serving to stabilize, serving to fix in place
fixative or a fixative is a liquid used to preserve the surface of a drawing, photograph, etc.
fixative is also a liquid used to hold things in place, for example dentures.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] تثبیت کننده - ثابت کننده

مترادف و متضاد

ثابت کننده (صفت)
fixative

جملات نمونه

1. Dentures require a strong fixative.
[ترجمه ترگمان]Dentures به یک fixative قوی احتیاج دارند
[ترجمه گوگل]پروتزهای ایمنی نیاز به پایدار قوی دارند

2. The biopsy specimens were fixed in Carnoy's fixative overnight and embedded in paraffin wax.
[ترجمه ترگمان]نمونه های biopsy در طول شب در Carnoy s تثبیت شدند و در موم پارافین قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]نمونه های بیوپسی در یک شب ثابت و در موم پارافین قرار گرفتند

3. The colonic segments were fixed in Carnoy's fixative and processed to paraffin.
[ترجمه ترگمان]بخش های colonic در fixative s تثبیت شدند و به پارافین فرآوری شدند
[ترجمه گوگل]بخش های کولون در ثابت کننده Carnoy ثابت و به پارافین پردازش شده است

4. The non - formaldehyde dye fixative agents are classified. The dye fixative theory and synthesized methods are introduced.
[ترجمه ترگمان]عامل های fixative رنگ غیر فرمالدیید، طبقه بندی می شوند نظریه fixative رنگ و روش های سنتز شده معرفی می شوند
[ترجمه گوگل]عوامل ثابت کننده رنگ غیر فرمالدئید طبقه بندی می شوند تئوری تثبیت رنگ و روش های سنتز شده معرفی شده است

5. The dilator consists of fixative clasp-handle, fixative platform, support arm, spatula and handle.
[ترجمه ترگمان]The شامل fixative clasp، پلت فرم fixative، بازوی پشتیبان، spatula و دسته است
[ترجمه گوگل]سیلندر شامل قفل فیکسچر، پد ثابت، بازوی پشتیبانی، سپتول و دسته است

6. Fixative spray: Protective spray used on surface of artwork.
[ترجمه ترگمان]اسپری ضد آب: اسپری حفاظتی مورد استفاده در سطح کار هنری
[ترجمه گوگل]اسپری رقیق کننده: اسپری حفاظتی مورد استفاده در سطح آثار هنری

7. Objective To investigate the effect of nonaqueous fixative on the ultrastructure of the peritoneal surface layer.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی اثر of fixative بر روی ultrastructure لایه سطحی peritoneal
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر فیتواستروییدی غیر متمرکز بر زیر ساختار لایه سطحی صفاق

8. Purpose : To search for an effective fixative solution for retina.
[ترجمه ترگمان]هدف: جستجو برای یافتن راه حلی موثر برای شبکیه چشم
[ترجمه گوگل]هدف: برای جستجوی یک راه حل موثر برای شبکیه

9. In the operation, firstly, fixative steel-wire cross the avulsion fracture tendon-bone joint zone.
[ترجمه ترگمان]در این عملیات، ابتدا سیم فولادی ضد زنگ در ناحیه joint fracture bone با شکست مواجه شد
[ترجمه گوگل]در عمل، در ابتدا، سیم فولادی ثابت، عبور از ناحیه مشترک مشترک تاندون و استخوان را ایجاد می کند

10. It'showed paraformaldehyde solution was a good fixative for fixation in field.
[ترجمه ترگمان]این نشان داد که محلول paraformaldehyde برای تثبیت در زمین مفید بوده است
[ترجمه گوگل]این محلول پارافورمالدئید نشان داد که ثابت کننده خوبی برای تثبیت در میدان بود

11. Fixative used after fixing performance, lack of fixing the not all sensitive silver halide dissolved.
[ترجمه ترگمان]fixative پس از تعمیر عملکرد، فقدان ثابت کردن همه نقره هالید ها حل شده، مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]رقیق کننده پس از اصلاح عملکرد استفاده می شود، عدم تثبیت همه حساس نقره هالید حل شده است

12. Objective To discuss the effect of improved fixative solution for fixation of rat eyeball.
[ترجمه ترگمان]هدف بحث در مورد تاثیر محلول fixative بهبود یافته برای تثبیت چشم موش
[ترجمه گوگل]هدف: برای بحث در مورد اثر راه حل بهبود یافته ثابت برای ثابت کردن چشم چشم موش

13. It then glues these thin twigs to a wall using its own saliva as a fixative.
[ترجمه ترگمان]سپس این شاخه ها را با استفاده از بزاق خود به عنوان a به دیوار وصل می کند
[ترجمه گوگل]سپس این شاخه های نازک را به دیوار با استفاده از بزاق خود به عنوان یک fixative چسب می کند

14. For scanning electron microscopy, the tissues were left in the fixative for 3 hours at room temperature.
[ترجمه ترگمان]برای اسکن میکروسکوپ الکترونی، بافت ها برای ۳ ساعت در دمای اتاق به مدت ۳ ساعت باقی ماندند
[ترجمه گوگل]برای میکروسکوپ الکترونی اسکن، بافت ها در مدت زمان 3 ساعت در دمای اتاق قرار می گیرند

15. Examine under the phase microscope and if it is too thin, spin down again and remove some of the fixative.
[ترجمه ترگمان]زیر میکروسکوپ فاز را بررسی کنید و اگر خیلی نازک است، دوباره به پایین بچرخانید و مقداری از the را حذف کنید
[ترجمه گوگل]تحت میکروسکوپ فازی مورد بررسی قرار دهید و اگر آن را خیلی ضخیم، دوباره چرخش و برخی از fixative را حذف کنید

پیشنهاد کاربران

نگه دارنده

fixative ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: پایدارساز
تعریف: ماده ای که ساختار طبیعی بافت را حفظ می کند و در نگهداری نمونه های بافت شناختی یا آسیب شناختی از آن استفاده می شود


کلمات دیگر: