• transplanted; implanted; bribed
grafted
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[نساجی] پیوند خورده - پیوند داده
[پلیمر] پیوند خورده
[پلیمر] پیوند خورده
جملات نمونه
1. grafted trees give better fruit
درختان پیوندی میوه ی بهتری می دهند.
2. a grafted apple tree
درخت سیب پیوندی (پیوند شده)
کلمات دیگر: