کلمه جو
صفحه اصلی

weeks

جملات نمونه

1. through weeks of hard work, they succeeded in hammering out a new constitution
پس از هفته ها کار سخت موفق شدند قانون اساسی تازه ای را از کار دربیاورند.

2. two weeks ago
دو هفته پیش

3. two weeks ago, he disposed of the stolen goods at a low price
دو هفته پیش کالاهای مسروقه را به قیمت ارزان رد کرد (فروخت).

4. two weeks remained of our holidays
از تعطیلات ما دو هفته باقی مانده بود.

5. i spent weeks musing upon the reasons why god has created me
هفته ها درباره علل این که خدا مرا خلق کرده است ژرف اندیشی می کردم.

6. a few short weeks
چند هفته ی زودگذر

7. during the coming weeks
طی هفته های آینده

8. bears hibernate for several weeks
خرس ها چندین هفته زمستانخوابی می کنند.

9. in the last few weeks seventy employees have been separated from the firm
در چند هفته ی اخیر هفتاد کارمند از موسسه برکنار شده اند.

10. the days ran into weeks
روزها به هفته ها کشید.

11. the strike lasted too weeks
اعتصاب دو هفته طول کشید.

12. they got married two weeks ago
آنها دو هفته پیش ازدواج کردند.

13. he refused to talk for weeks together
هفته های متوالی از حرف زدن خودداری کرد.

14. she was paid every four weeks in arrears
حقوق او در پایان هر چهار هفته پرداخت می شد.

15. the pain lingered on for weeks
درد هفته ها ادامه یافت.

16. the peace talks lasted two weeks
مذاکرات صلح دو هفته طول کشید.

17. this letter was mailed two weeks ago
این نامه دو هفته پیش پست شده بود.

18. after the operation, she spent three weeks convalescing at home
بعد از جراحی سه هفته در منزل استراحت کرد.

19. he muddled around the house for weeks
او هفته ها در خانه دستخوش سردرگمی بود.

20. his mother was bedridden for three weeks
مادرش سه هفته بستری بود.

21. the bullet wound pained him for weeks
زخم گلوله هفته ها درد می کرد.

22. the levy of soldiers took two weeks
سربازگیری دو هفته طول کشید.

23. this ticket is good for two weeks
این بلیط تا دو هفته معتبر است.

24. we are allowed to take two weeks of vacation with pay annually
ما مجاز هستیم که هرسال دو هفته مرخصی با حقوق بگیریم.

25. he was confined to bed for two weeks
او را دو هفته بستری کردند.

26. the rent will fall due every two weeks
موعد پرداخت کرایه هر دو هفته یک بار است.

27. you must vacate this house within two weeks
شما بایستی ظرف دو هفته این خانه را خالی کنید.

28. he has been nursing a cold for two weeks
او دو هفته است که سرماخوردگی دارد.

29. the school will be in recess for three weeks
مدرسه سه هفته تعطیل خواهد بود.

30. the table then decided to meet in two weeks
سپس گروه تصمیم گرفت که دو هفته ی دیگر جلسه تشکیل بدهد.

31. the teacher's harsh words injured my feelings for weeks
حرف های نکوهش آمیز معلم هفته ها احساسات مرا می آزرد.

32. the two countries' representatives haggled over trade for weeks
نمایندگان دو کشور هفته ها درباره بازرگانی با هم جر و بحث می کردند.

33. we knocked about in mashad for a few weeks
ما چند هفته ای در مشهد پلکیدیم.

34. the broken bone will probably knit in a few weeks
استخوان شکسته احتمالا تا چند هفته ی دیگر جوش خواهد خورد.

35. your bruises will be painful for one to two weeks
کوفتگی های شما تا یکی دو هفته دردناک خواهد بود.

36. a destroyer mooched around all over the channel for two weeks
یک ناوشکن دوهفته در سرتاسر آبراهه پرسه میزد.

37. he has been in the doghouse with the boss for weeks
هفته ها است که مورد خشم رئیس است.

پیشنهاد کاربران

هفته ها


کلمات دیگر: