کلمه جو
صفحه اصلی

temporarily


معنی : موقتا
معانی دیگر : بطورموقت

انگلیسی به فارسی

به طور موقت، موقتا


انگلیسی به انگلیسی

• briefly, impermanently, passingly

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] بطور موقت

مترادف و متضاد

موقتا (قید)
pro tempore, temporarily, provisionally

جملات نمونه

1. the blow temporarily stunned me
آن ضربه مرا موقتا از حال برد.

2. they tacked temporarily in their agressive designs
آنان موقتا نقشه های تهاجم گرایانه ی خود را عوض کردند.

3. russian soldiers were temporarily quartered in a church
سربازان روسی را موقتا در یک کلیسا سکنی داده بودند.

4. let us lay this proposal aside temporarily
بیایید موقتا این پیشنهاد را کنار بگذاریم.

5. The stranger's question surprised me so that I temporarily lost my tongue.
[ترجمه کیانی] سوال غریبه من را شگفت زده کرد ومن موقتا زبانم بند آمد
[ترجمه ترگمان]سوال غریبه مرا غافلگیر کرد و به طور موقت زبانم را از دست دادم
[ترجمه گوگل]سوال غریبه من را شگفت زده کرد تا من به طور موقت زبانم را از دست دادم

6. I'm afraid we're temporarily out of stock.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه موقتا از سهام خارج شده ایم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که ما به طور موقت از سهام خارج شده ایم

7. Both sides in the conflict have agreed temporarily to suspend hostilities.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف در این مناقشه به طور موقت توافق کرده اند تا خصومت را به حالت تعلیق درآورند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف درگیری موافقت کرده اند تا موقتا متوقف شوند

8. Funding for the new building has been temporarily suspended.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری برای این ساختمان جدید موقتا به حالت تعلیق درآمده است
[ترجمه گوگل]بودجه برای ساختمان جدید موقتا به حالت تعلیق درآمده است

9. The human population swelled, at least temporarily, as migrants moved south.
[ترجمه ترگمان]جمعیت انسانی به طور موقت افزایش یافت، چرا که مهاجران به سمت جنوب حرکت کردند
[ترجمه گوگل]مردم مهاجران، حداقل به طور موقت، به سمت جنوب مهاجرت کردند

10. This office is closed temporarily for redecoration.
[ترجمه ترگمان]این دفتر موقتا برای redecoration بسته شده است
[ترجمه گوگل]این دفتر به طور موقت برای تعمیرات بسته است

11. The proposal was temporarily tabled due to more pressing business.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به طور موقت به علت فشارهای بیشتر مطرح شده بود
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به دلیل مواجه شدن با پرس و جو بیشتر موقتا ارائه شد

12. Several of the airline's planes are temporarily out of commission and undergoing safety checks.
[ترجمه ترگمان]چندین هواپیمای خطوط هوایی موقتا از کمیسیون خارج می شوند و تحت کنترل های امنیتی قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]چندین هواپیمای هواپیمایی موقتا خارج از کمیسیون هستند و تحت نظارت ایمنی قرار دارند

13. Respite care is intended to relieve parents temporarily of the burden of caring for severely disabled children.
[ترجمه ترگمان]توجه به مراقبت های بهداشتی برای تسکین موقت والدین از مسئولیت مراقبت از کودکان به شدت معلول در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]مراقبت از تناوب در نظر گرفته شده است تا از والدین به طور موقت از بار مراقبت از کودکانی که دارای معلولیت شدید هستند، رهایی یابند

14. We regret this service is temporarily unavailable.
[ترجمه ترگمان]ما متاسفیم که این سرویس موقتا قابل دسترسی نیست
[ترجمه گوگل]ما متاسفیم این سرویس به طور موقت در دسترس نیست

15. He's temporarily laid aside some quite interesting projects to write the script.
[ترجمه ترگمان]او به طور موقت برخی از پروژه های بسیار جالب را کنار گذاشت تا فیلمنامه را بنویسد
[ترجمه گوگل]او به طور موقت پروژه های بسیار جالبی را برای نوشتن اسکریپت کنار گذاشته است

16. I was persuaded to step into the breach temporarily when they became too ill to continue.
[ترجمه ترگمان]من متقاعد شدم که وقتی آن ها بیش از حد بیمار می شوند، به شکاف وارد می شوم
[ترجمه گوگل]من متقاعد شدم که به طور موقت به نقض حقوق بشر ادامه دهند

دانشنامه عمومی

موقتاً - به صورت موقت


پیشنهاد کاربران

درمواقع اضطراری

For a short time

برای مدت زمان کوتاهی_not always


کلمات دیگر: