کلمه جو
صفحه اصلی

particularly


معنی : منحصرا
معانی دیگر : به ویژه، بخصوص، مخصوصا، بالاخص، جز به جز، قلم به قلم، به طور مبسوط، مشروحا، به طور فوق العاده، یک کاره، یکجور مخصوص، بطرز مخصوص، جزبجز

انگلیسی به فارسی

یک کاره، مخصوصا، بخصوص، یک جور مخصوص، به طرز مخصوص، جز به جز


بخصوص، منحصرا


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in or to an unusual or particular degree.
مشابه: especially

- After hurting himself the first time, he was particularly careful the next time he operated the machine.
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه برای اولین بار به خودش صدمه زد، دفعه بعدی که ماشین را اداره می کرد خیلی مواظب بود
[ترجمه گوگل] پس از اولین بار خود را در معرض خطر قرار داد، او زمانی که دستگاه را مدیریت کرد، دقیقا مراقب بود
- She is often shy and nervous, but I noticed she was particularly nervous at the meeting yesterday.
[ترجمه ترگمان] او اغلب خجالتی و عصبی است، اما متوجه شدم که دیروز در جلسه عصبانی بود
[ترجمه گوگل] او اغلب خجالتی و عصبی است، اما متوجه شدم که او در جلسه امروز دیروز بسیار عصبی بود
- I've enjoyed all her books, but I particularly liked her most recent one.
[ترجمه ترگمان] از همه کتاب هایش لذت برده بودم، اما به ویژه از او بیشتر خوشم می امد
[ترجمه گوگل] من از تمام کتاب های او لذت می بردم، اما به ویژه او را اخیرا دوست داشتم

(2) تعریف: in particular; specifically.
مشابه: especially

- I chose those flowers particularly, because I knew they were her favorites.
[ترجمه ترگمان] من آن گل ها را مخصوصا برای آن انتخاب کردم، چون می دانستم که آن ها مورد علاقه او هستند
[ترجمه گوگل] من این گلها را به ویژه انتخاب کردم، زیرا می دانستم که آنها مورد علاقه او هستند
- I wanted to speak to the principal particularly, but he was out, so I spoke to the vice principal instead.
[ترجمه ترگمان] می خواستم با مدیر صحبت کنم، اما او بیرون بود، بنابراین در عوض با معاون مدیر حرف زدم
[ترجمه گوگل] من می خواستم به طور خاص با رئیس صحبت کنم، اما او خارج شد، بنابراین من به جای معاون رئیس جمهور صحبت کردم

(3) تعریف: with great particularity; in detail.

- She spoke quite particularly about when and how the animals should be fed.
[ترجمه ترگمان] او به خصوص در مورد این که چگونه و چگونه حیوانات باید تغذیه شوند صحبت کرد
[ترجمه گوگل] او به ویژه درباره زمان و چگونگی تغذیه حیوانات صحبت کرد

• especially; specifically
you use particularly to indicate that what you are saying applies especially to one situation, person, or thing.
particularly also means more than usually or more than normally.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] مخصوصا
[ریاضیات] به ویژه

مترادف و متضاد

منحصرا (قید)
solely, exclusively, particularly, individually

specifically


Synonyms: decidedly, distinctly, especially, exceptionally, explicitly, expressly, individually, in particular, markedly, notably, outstandingly, peculiarly, principally, singularly, specially, surprisingly, uncommonly, unusually


Antonyms: commonly, generally, usually


جملات نمونه

1. a particularly cold winter
زمستانی فوق العاده سرد

2. education, particularly in rural areas. . .
آموزش و پرورش به ویژه در نواحی روستایی. . .

3. ali was particularly chagrined at their refusal to come
علی به خصوص از این دلخور بود که آنها از آمدن خودداری کرده بودند.

4. lawlessness was particularly in evidence in the villages
هرج و مرج به ویژه در روستاها به چشم می خورد.

5. he eats children, particularly bad children!
او بچه ها را می خورد به ویژه بچه های بد را !

6. a soil that is particularly hospitable to flowers
خاکی که علی الخصوص پذیرای انواع گل ها است

7. the spare parts were particularly described and priced
ابزار یدکی قلم به قلم شرح داده شده و قیمت گذاری شده بود.

8. special classes for exceptional children, particularly the slow ones
کلاس های ویژه برای کودکان استثنائی به ویژه کندذهن ها

9. These plants are particularly useful for brightening up shady areas.
[ترجمه ترگمان]این گیاهان به ویژه برای روشن کردن مناطق سایه دار مفید هستند
[ترجمه گوگل]این گیاهان به خصوص برای روشن کردن مناطق سایه ای مفید هستند

10. Preston is particularly good at handling temperamental people.
[ترجمه ترگمان]پرستون به خصوص در کنترل کردن افراد خلقی بسیار خوب است
[ترجمه گوگل]پرستون به خصوص در مورد رفتارهای پرخاشگرانه خوب است

11. I am not myself a particularly punctual person.
[ترجمه ترگمان]من خودم یک آدم وقت شناس نیستم
[ترجمه گوگل]من خودم شخص خاصی نیستم

12. She looked particularly lovely that night.
[ترجمه ترگمان]آن شب به خصوص بسیار دوست داشتنی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در همان شب به ویژه دوست داشتنی نگاه کرد

13. He particularly criticized the terminology in the document.
[ترجمه ترگمان]او به ویژه از اصطلاحات در این سند انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]او به ویژه از اصطلاحات در سند انتقاد می کند

14. Tired drivers were found to be particularly prone to ignore warning signs.
[ترجمه ترگمان]از رانندگان خسته به ویژه مستعد نادیده گرفتن علائم هشدار شده بودند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رانندگان خسته به خصوص در معرض علائم هشدار دهنده قرار نگرفته اند

15. It is particularly worrying that nobody seems to be in charge.
[ترجمه ترگمان]این به طور خاص نگران کننده است که به نظر می رسد هیچ کس مسئول آن نیست
[ترجمه گوگل]به ویژه نگران است که هیچ کس به نظر نمی رسد مسئول باشد

16. First-time visitors to France will find this guide particularly handy.
[ترجمه ترگمان]اولین بازدید کنندگان از فرانسه این راهنما را به خصوص دم دست خواهند یافت
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان اولین بار به فرانسه این راهنمای را به ویژه مفید می دانند

education, particularly in rural areas...

آموزش و پرورش به‌ویژه در نواحی روستایی...


he eats children, particularly bad children!

او بچه‌ها را می‌خورد به‌ویژه بچه‌های بد را !


The spare parts were particularly described and priced.

ابزار یدکی قلم به قلم شرح‌ داده‌ شده و قیمت‌گذاری شده بود.


a particularly cold winter

زمستانی فوق‌العاده سرد


پیشنهاد کاربران

Notably

منحصر به فرد

خاص

بطور خاص - بطور ویژه

علی الخصوص

به طرزِ خاصی

اجماع کامل

آن چنان که باید

خصوصا، به صورت ویژه ای، به طور استثنایی، بی اندازه، بسیار، چنان

نسبتاً

به طور چشمگیر

به عمد، عمدا

مو به مو

به خصوص ، به ویژه
especially

به طور اخص

particularly ( adv ) = بخصوص، مخصوصاً، به ویژه، به طور خاص، خاصی، دقیقا، به طور دقیق

مترادف است با کلمه : specifically ( adv )

not particularly = نه خیلی

examples:
1 - that group of workers is particularly difficult to satisfy.
راضی کردن آن گروه از کارگران به ویژه دشوار است.
2 - I'm particularly concerned about your behavior.
من بخصوص در مورد رفتار شما نگران هستم.
3 - ‘Did you enjoy it?’ ‘No, not particularly.
�آیا از آن لذت بردی؟� �نه، نه خیلی. �
4 - The lecture was not particularly interesting.
سخنرانی خیلی جالب نبود.
5 - We're particularly interested to hear from people who speak two or more European languages.
ما علاقه بخصوصی به شنیدن صحبت های افرادی داریم که به دو یا چند زبان اروپایی صحبت می کنند.
6 - I didn't particularly want to go, but I had to.
من خیلی نمی خواستم بروم ، اما مجبور شدم.
7 - They don't seem particularly worried about the situation.
به نظر نمی رسد آنها نگران وضعیت خاصی باشند.
8 - This was a particularly brutal and cowardly attack.
این یک حمله بخصوص وحشیانه و ناجوانمردانه بود.
9 - We’re particularly interested in hearing from people who are fluent in both Spanish and English.
ما مخصوصاً به شنیدن صحبت هایی از افرادی که به اسپانیایی و انگلیسی مسلط هستند علاقه مند هستیم.

مخصوصا

به خصوص - خیلی

۱ - به ویژه،
This issue requires particular attention.
این قضیه توجه ویژه ای را می طلبد.
۲ - به مراتب، در مرتبه ی بسیار بالاتر
. This helps beginners facing particularly complex problems
این [روی کرد] به مبتدی ها کمک می کند تا مسائل به مراتب پیچیده تری را حل کنند.


کلمات دیگر: