کلمه جو
صفحه اصلی

yoga


معنی : ریاضت، فلسفه جوکی
معانی دیگر : یوگا، yogic ریاضت

انگلیسی به فارسی

( yogic ) ریاضت، فلسفه جوکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: yogic (adj.), yogism (n.)
(1) تعریف: (often cap.) a Hindu discipline involving a system of physical and mental exercises to free the self from the body and mind, esp. performed to achieve spiritual peace.

(2) تعریف: any set of exercises involving the postures, meditation, and breathing techniques of this discipline.

• indian system for training the body and soul using breathing exercises and meditation
yoga is a type of exercise in which you move your body into various positions in order to become more fit or flexible, to improve your breathing, and to relax your mind.

دیکشنری تخصصی

[یوگا] اتحاد - تمرینهایی که هوشیاری فردی انسان را با هوشیاری کیهانی متحد می سازد - هماهنگ کننده ذهن و بدن

مترادف و متضاد

ریاضت (اسم)
mortification, abstinence, austerity, yoga, penance, ascesis

فلسفه جوکی (اسم)
yoga

جملات نمونه

1. Yoga gives me a sense of inner calm.
[ترجمه yoga] یوگا به من احساس آرامش وصف ناپذیر میدهد
[ترجمه ترگمان]یوگا به من احساس آرامش درونی می دهد
[ترجمه گوگل]یوگا به من حس آرامش درونی میدهد

2. She does line dancing and yoga in the evenings.
[ترجمه ترگمان]او در عصر رقص و یوگا را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او شبها در حال رقصیدن و یوگا است

3. She does yoga for an hour a day.
[ترجمه ترگمان]اون برای یک ساعت یوگا کار میکنه
[ترجمه گوگل]او یک ساعت در روز یوگا می کند

4. Pat teaches evening classes in yoga and relaxation.
[ترجمه ترگمان]پت در یوگا و آرامش به کلاس های عصر یاد می دهد
[ترجمه گوگل]پت دوره های شبانه یوگا و آرامش را آموزش می دهد

5. People doing yoga benefit from an increased feeling of well-being.
[ترجمه ترگمان]افرادی که از یوگا استفاده می کنند، از احساس افزایش رفاه بهره مند می شوند
[ترجمه گوگل]مردم یوگا از افزایش احساسات رفاه بهره مند می شوند

6. Some people take up yoga to aid relaxation.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم از یوگا برای کمک به تمدد اعصاب استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم برای کمک به آرامش، یوگا را می کنند

7. Yoga involves breathing exercises, stretching, and meditation.
[ترجمه ترگمان]یوگا شامل تمرینات تنفسی، کش دادن و مدیتیشن است
[ترجمه گوگل]یوگا شامل تمرینات تنفسی، کشش و مدیتیشن است

8. Many busy executives have begun to practice yoga and meditation.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مدیران مشغول به تمرین یوگا و مدیتیشن هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مدیران مشغول به فعالیت در زمینه یوگا و مراقبه هستند

9. I find that yoga improves my powers of concentration.
[ترجمه ترگمان]متوجه می شوم که یوگا توانایی تمرکز مرا بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که یوگا تمرکز من را افزایش می دهد

10. I do two hours yoga every day.
[ترجمه ترگمان]من هر روز دو ساعت یوگا کار می کنم
[ترجمه گوگل]من دو ساعت یوگا را هر روز می گذرانم

11. Maybe you should try yoga - it worked miracles for me.
[ترجمه ترگمان]شاید باید یوگا رو امتحان کنی برای من معجزه می کرد
[ترجمه گوگل]شاید شما باید یوگا را امتحان کنید - برای من معجزه کرد

12. I always do yoga on a Monday.
[ترجمه ترگمان]من همیشه در روز دوشنبه یوگا انجام می دهم
[ترجمه گوگل]من همیشه یوگا را روز دوشنبه انجام می دهم

13. On Thursday night she went to her yoga class, glad to have something to fill up the evening.
[ترجمه ترگمان]پنجشنبه شب به کلاس یوگا رفت، خوشحال بود که چیزی برای پر کردن شب دارد
[ترجمه گوگل]در پنج شنبه شب او به کلاس یوگا رفت و خوشحال شد تا چیزی برای پر کردن شب داشته باشد

14. I'm thinking of signing up for a yoga course.
[ترجمه ترگمان]من دارم به این فکر می کنم که برای کلاس یوگا ثبت نام کنم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ثبت نام برای یک دوره یوگا

15. I'm going to drop yoga and do aerobics instead.
[ترجمه ترگمان]می خواهم یوگا را رها کنم و به جای آن ایروبیک را انجام دهم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم یوگا را رها کنم و به جای آن ایروبیک را انجام دهم


کلمات دیگر: