کلمه جو
صفحه اصلی

fitness


معنی : سازگاری، سازواری
معانی دیگر : تندرستی، سلامتی، شایستگی، در خور بودن، سزاواری، مناسبت، برازندگی، به جایی، بهنگامی، لیاقت، صلاحیت

انگلیسی به فارسی

شایستگی، درخور بودن، سزاواری، مناسبت، برازندگی، به جایی، به‌هنگامی


تندرستی، سلامتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: suitability.

- We need to evaluate his fitness for the job.
[ترجمه زهرا] ما احتیاج داریم تا شایستگی او را برای این کار بسنجیم
[ترجمه Ahsh] ماباید شایستگی اورا برای این کار ارزیابی کنیم
[ترجمه ♥Amirmaghare_lover♥] ما باید آمادگی او را برای این کار ارزیابی کنیم .
[ترجمه ترگمان] ما باید شایستگی او را برای این کار ارزیابی کنیم
[ترجمه گوگل] ما باید آمادگی خود را برای این کار ارزیابی کنیم

(2) تعریف: the quality of one's physical condition, esp. the condition of one's muscles and cardiovascular system.

- If you don't exercise, your fitness will decline.
[ترجمه باربد] اگر ورزش نکنید سلامتی شما کاهش می یابد
[ترجمه پارسا میریوسفی] اگر ورزش نکنید تناسب اندام تان کاهش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان] اگر ورزش نکنید، تناسب اندام تان کاهش خواهد یافت
[ترجمه گوگل] اگر ورزش نکنید، تناسب اندام شما کاهش خواهد یافت

(3) تعریف: the study of how the body attains strength, flexibility, and endurance.

- Fitness is taught in the physical education department.
[ترجمه ترگمان] تناسب اندام در بخش آموزش فیزیکی آموزش داده می شود
[ترجمه گوگل] تناسب اندام در بخش تربیت بدنی تدریس می شود
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to physical fitness.

- She is a fitness instructor.
[ترجمه ترگمان] او مربی تناسب اندام است
[ترجمه گوگل] او مربی تناسب اندام است
- The gym is offering two new fitness classes for beginners.
[ترجمه ترگمان] این باشگاه دو کلاس تناسب جدید برای مبتدیان ارائه می کند
[ترجمه گوگل] سالن بدنسازی دو کلاس جدید تناسب اندام برای مبتدیان ارائه می دهد

• ability; physical ability; suitability, competence

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] قابلیت- شایستگی
[آمار] برازندگی

مترادف و متضاد

سازگاری (اسم)
suitability, compatibility, amenability, adaptability, fitness, opportuneness, salubrity, pliability

سازواری (اسم)
suitability, adaptability, fitness, salubrity, wholesomeness

good condition


Synonyms: fettle, good health, health, kilter, repair, robustness, shape, strength, trim, vigor


Antonyms: poor health


appropriateness


Synonyms: accommodation, accordance, adaptation, adequacy, admissibility, agreeableness, applicability, appositeness, aptitude, aptness, assimilation, auspiciousness, compatibility, competence, concurrency, congeniality, congruousness, consistency, consonance, convenience, correspondence, decency, decorum, eligibility, expediency, harmony, keeping, order, patness, pertinence, preparedness, propriety, qualification, readiness, relevancy, rightness, seasonableness, seemliness, suitability, timeliness


Antonyms: inappropriateness, unsuitability


جملات نمونه

1. physical fitness
سلامتی جسمی

2. Regular exercise has a direct bearing on fitness and health.
[ترجمه -_-] ورزش منظم تاثیر مستقیمی بر روی سلامت و تناسب اندام دارد
[ترجمه ترگمان]ورزش منظم، تاثیر مستقیمی بر سلامت و سلامت دارد
[ترجمه گوگل]ورزش منظم به طور مستقیم بر سلامت و تناسب اندام تاثیر می گذارد

3. Hendry is back to match fitness and is expected to play.
[ترجمه ترگمان]Hendry به تناسب اندام برگشته است و انتظار می رود بازی کند
[ترجمه گوگل]هندی دوباره به تناسب اندام بازی می کند و انتظار می رود بازی کند

4. They're doing exercises to improve their fitness.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای بهبود آمادگی خود ورزش می کنند
[ترجمه گوگل]آنها تمرینات را برای بهبود تناسب اندام خود انجام می دهند

5. The hotel fitness centre is definitely worth a visit.
[ترجمه 😃😀😁] مرکز تناسب اندام هتل قطعا ارزش بازدید را دارد
[ترجمه 😄] مرکز تناسب اندام هتل مطمعنا ارزش بازدید را دارد
[ترجمه ترگمان]مرکز تناسب اندام هتل قطعا ارزش دیدن دارد
[ترجمه گوگل]مرکز تناسب اندام هتل قطعا ارزش بازدید

6. Running marathons requires a high level of physical fitness .
[ترجمه ترگمان]دوی دوی ماراتن برای دویدن به سطح بالایی از تناسب اندام نیاز دارند
[ترجمه گوگل]اجرای ماراتن ها به سطح بالایی از آمادگی جسمانی نیاز دارد

7. He didn't consider the fitness of the tool.
[ترجمه ترگمان]او تناسب ابزار را در نظر نگرفت
[ترجمه گوگل]او تناسب ابزار را در نظر نگرفت

8. Nutrition and exercise are essential to fitness and health.
[ترجمه ترگمان]تغذیه و ورزش برای سلامت و سلامت ضروری هستند
[ترجمه گوگل]تغذیه و ورزش برای سلامت و تناسب اندام ضروری است

9. Her fitness for the job cannot be questioned.
[ترجمه Qwertyuiopasdfghjklzxcvbnm] آمادگی او برای این کار را نمی توان مورد سوال قرار داد. .
[ترجمه ترگمان]آمادگی او برای این شغل را نمی توان زیر سوال برد
[ترجمه گوگل]آمادگی او برای این کار را نمی توان مورد سوال قرار داد

10. The long climb tested our fitness and stamina.
[ترجمه ترگمان]صعود طولانی تناسب اندام و بنیه ما را آزمایش کرد
[ترجمه گوگل]صعود طولانی تناسب اندام و استقامت ما را آزمایش کرد

11. She's a bit of a fitness freak. She goes running every night.
[ترجمه ترگمان]او کمی عجیب و غریب است اون هر شب فرار می کنه
[ترجمه گوگل]او کمی عصبانی تناسب اندام است او هر شب اجرا می کند

12. He has been building up fitness for his world title challenge.
[ترجمه ترگمان]او آمادگی خود را برای مبارزه با عنوان قهرمانی جهان داشته است
[ترجمه گوگل]او آمادگی خود را برای چالش عنوان جهان عنوان کرده است

13. I'm taking the first tentative steps towards fitness.
[ترجمه ترگمان]اولین گام های آزمایشی را برای تناسب اندام بر می دارم
[ترجمه گوگل]من اولین گام پیشین را به سمت تناسب اندام می گیرم

14. Fitness has now become an important element in our lives.
[ترجمه 😐😄😂😊😆😡😉😈😢😠😨😨😩😰😰I'm doter👅💋💆] تناسب اندام در حال حاصر تبدیل یک عنصر مهم در زندگی است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تناسب اندام به یک عنصر مهم در زندگی ما تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]تناسب اندام در حال حاضر تبدیل به یک عنصر مهم در زندگی ما است

15. Walking is the latest fitness craze.
[ترجمه ترگمان]راه رفتن آخرین روش تناسب اندام است
[ترجمه گوگل]پیاده روی آخرین تناسب اندام است

physical fitness

سلامتی جسمی


پیشنهاد کاربران

بدن سازی

تناسب اندام

آمادگی جسمانی

تندرستی


تندرست بودن

Fitness means being healthy and strong

برازش

نام دیگری از بدنسازی یا بمعنی تناسب اندام وفیت واندازه کردن عضلات نه مثله پرورش اندام





ورزیدگی ، آمادگی بدنی

اسم:
شرایط جسمانی متناسب و سالم .
کیفیت یا خصوصیت مناسب برای انجام یک نقش یا وظیفه خاص.

آمادگی

آماده سازی

اماده کردن

بدن سازی
Fitness means begin healthy and strong
کانون زبان ایران __ ترم Reach 3

جمله : My aunt goes to fitness center to make her healthy and strong.

توانمندی

Healthy body, strong body


بدنسازی وآمادگی جسمانی

Fitness means begin healthy and strong

*آمادگی*، تناسب اندام، سلامتی

در برخی جملات منظور سازگاری یا تناسب است.

تندرستی، تناسب اندام

سازواری، توانایی زیستی ( اصطلاحی در زیست شناسی تکاملی )

تناسب


کلمات دیگر: