کلمه جو
صفحه اصلی

safely


بسلامت، بدون خطر، بااطمینان، بطورایمن، بدون ترس از اشتباه، حتما

انگلیسی به فارسی

صحیح و سالم، سالم


به طور مطمئنی، با اطمینان (کامل)، با اطمینان خاطر، مطمئنا، مسلما، یقینا


بی‌خطر، بدون هیچ خطری، به سلامت، به خوبی و خوشی، در امان


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: without being harmed.

- We are so glad you made it home safely.
[ترجمه ترگمان] ما خیلی خوشحالیم که شما اونو سالم به خونه آوردین
[ترجمه گوگل] ما خیلی خوشحالیم که شما با خیال راحت آن را خانه ساخته اید

• securely; guardedly; in a safe manner

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] بدون خطا-به سلامت

جملات نمونه

1. she drives safely
او با احتیاط (اتومبیل) می راند.

2. he piloted the plane safely to his base
هواپیما را سالم به پایگاه خود رساند.

3. The people may safely be trusted to hear everything true and false, and to form a correct judgment,Were it fall to me to decide whether we should have a government without newspapers of newspapers without a government, I should not hesitate a moment to prefer the latter.
[ترجمه ترگمان]ممکن است مردم اطمینان داشته باشند که همه چیز درست و غلط را بشنوند، و قضاوت درستی داشته باشند، اگر قرار باشد تصمیم بگیرم که آیا باید دولتی بدون روزنامه و روزنامه در اختیار داشته باشیم، در یک لحظه تردید نخواهم کرد که دومی را ترجیح دهم
[ترجمه گوگل]مردم می توانند با اطمینان اعتماد کنند که همه چیز درست و نادرست را بشنوند و قضاوت صحیح را به وجود آورند آیا تصمیم گرفتیم که آیا دولت بدون روزنامه های بدون دولت داشته باشیم یا نه، من نباید لحظه ای را ترغیب کنم دومی

4. By falling we learn to go safely.
[ترجمه ترگمان]با سقوط، یاد می گیریم ایمن حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]با سقوط ما یاد بگیریم که با خیال راحت برویم

5. The money is safely locked in a drawer.
[ترجمه ترگمان]پول ها در کشو قفل است
[ترجمه گوگل]پول با ایمن در یک کشو قفل شده است

6. The plane came down safely in spite of the mist.
[ترجمه ترگمان]هواپیما با وجود مه به سلامت پایین آمد
[ترجمه گوگل]هواپیمای بدون سرنشین به راحتی بیرون آمد

7. He safely negotiated the slippery stepping - stones.
[ترجمه ترگمان]او با خیال راحت با سنگ های لغزنده برخورد کرد
[ترجمه گوگل]او با خیال راحت مذاکره لغزنده steping - سنگ

8. The teacher got the children safely over the busy road.
[ترجمه ترگمان]معلم بچه ها را سالم به جاده شلوغ برد
[ترجمه گوگل]معلم کودکان را با خیال راحت بر روی جاده مشغول کرد

9. All the fighters landed safely on the airport after the military maneuver.
[ترجمه ترگمان]پس از مانور نظامی همه مبارزان به طور ایمن در فرودگاه فرود آمدند
[ترجمه گوگل]پس از تظاهرات نظامی، همه جنگجویان با خیال راحت در فرودگاه پرواز کردند

10. The pilot landed the airliner safely.
[ترجمه ترگمان]خلبان هواپیما را سالم فرود آورد
[ترجمه گوگل]خلبان هواپیمایی را با خیال راحت فرود آورد

11. We can safely draw some conclusions from our discussion.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم با اطمینان از بحث خود نتیجه گیری کنیم
[ترجمه گوگل]ما با خیال راحت می توانیم برخی از نتیجه گیری های ما را بیاموزیم

12. Captain Cook safely navigated his ship without accident for 100 voyages.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان کوک به سلامت کشتی خود را بدون حادثه برای ۱۰۰ سفر راهنمایی می کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان کوک به راحتی کشتی خود را بدون تصادف برای 100 سفر هدایت کرد

13. I think we can safely dismiss their objections.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم می توانیم با اطمینان objections را رد کنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم می توانیم با احترام از اعتراض خود رد کنیم

14. The children were safely tucked up in bed.
[ترجمه ترگمان]بچه ها را سالم در بس تر جمع کرده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها به آرامی در رختخواب ماندند

safely say that

به‌یقین گفتن که


safely assume that

بااطمینان فرض کردن که


پیشنهاد کاربران

بدون خطر

با اطمینان، به طور امن

He arrived safely
صحیح و سالم رسید.

نگهداری در جای امن و بی خطر

خیال راحت

مسافرت

باامنیت، باایمنی

با خیال راحت و آسوده. یا امنیت.

با اطمینان خاطر

بسلامت، بطورایمن

با خیال راحت. . . .

به جرأت، به قطعیت


کلمات دیگر: