کلمه جو
صفحه اصلی

journeyman


معنی : شاگرد، کارگر ماهر، کارگر مزدور
معانی دیگر : (بازیگر یا هنرمند یا پیشه ور و غیره) باتجربه ولی متوسط، پرکار و معمولی، (در اصل) کارگر روزمزد، کارگری که دوران کارآموزی یا شاگردی را گذرانده است، اوستا، کارگر مزدور، شاگرد وزدور، شاگرد کارگر

انگلیسی به فارسی

کارگر مزدور، کارگر ماهر


سفرنامهنویس، شاگرد، کارگر ماهر، کارگر مزدور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: journeymen
(1) تعریف: a worker who has completed an apprenticeship, as in a craft.

(2) تعریف: someone who works competently but not brilliantly.

• person who has studied a trade and is qualified to work with or under a professional; qualified worker, experienced laborer; one who does work for another and is paid by the day
a journeyman is a worker who has finished learning a trade but who is employed by someone else rather than working on his or her own; an old-fashioned word.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] کارگرماهر

مترادف و متضاد

شاگرد (اسم)
votary, follower, disciple, mate, apprentice, student, pupil, prentice, protege, famulus, footboy, journeyman, learner

کارگر ماهر (اسم)
journeyman

کارگر مزدور (اسم)
journeyman

apprentice


Synonyms: artisan, tradesman, worker, craftsman


جملات نمونه

1. a journeyman actor
هنرپیشه ی نسبتا خوب و ساعی

2. Douglas was a 29-year-old journeyman fighter, erratic in his previous fights.
[ترجمه ترگمان]داگلاس یک جنگنده journeyman ۲۹ ساله بود که در جنگ های قبلی خود نامنظم بود
[ترجمه گوگل]داگلاس یک جنگنده جنگجوی 29 ساله بود که در مبارزات قبلیش بی وقفه بود

3. One day a young journeyman white-washing the inside of the houses ran his brush over the toad's back.
[ترجمه ترگمان]یک روز یک کارگر جوان کارگر ماهر که داخل خانه ها را می شست، قلم مو را روی پشت وزغ دوید
[ترجمه گوگل]یک روز یک مسافر جوان که در داخل خانه شستشو داده بود، قلم مو خود را روی پشت خوک گذاشت

4. Francis Place, remembering his days as a journeyman tailor, endorsed this view.
[ترجمه ترگمان]فرانسیس پلیس، که روزه ای خود را به عنوان یک کارگر ماهر به یاد می آورد، این دیدگاه را تایید کرد
[ترجمه گوگل]فرانسیس محل، به یاد روزهای خود را به عنوان یک خدمتکار سفر، این دیدگاه را تایید کرد

5. Heavy Equipment Technician: Valid Alberta or Interprovincial Journeyman Heavy Equipment Technician certification is required.
[ترجمه ترگمان]تکنسین تجهیزات سنگین: certification معتبر و یا Interprovincial journeyman تجهیزات سنگین تجهیزات مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]تکنسین تجهیزات سنگین: معتبر آلبرتا و یا گواهینامه تکنسین سنگین تجهیزات بین المللی Journeyman مورد نیاز است

6. Electrician: Applicants must have valid Alberta or Interprovincial Journeyman Electrician certification.
[ترجمه ترگمان]Electrician: متقاضیان باید آلبرتا معتبر یا گواهی نامه Interprovincial journeyman Electrician داشته باشند
[ترجمه گوگل]الکتریک: متقاضیان باید گواهینامه Alberta یا Interprovincial Journeyman Electric را داشته باشند

7. Millwright: Valid Alberta or Interprovincial Journeyman Millwright certification is required.
[ترجمه ترگمان]millwright: گواهی نامه معتبر آلبرتا یا گواهی نامه millwright journeyman مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]میلر رایت: معتبر آلبرتا و یا گواهینامه Intervervinival Journeyman Millwright مورد نیاز است

8. Then I proceeded to tell how the journeyman treated me.
[ترجمه ترگمان]بعد شروع کردم به گفتن که چطور کارگر ماهر با من رفتار می کنه
[ترجمه گوگل]سپس من شروع کردم تا بفهمم چگونه مراسم تدریس مرا تحت تأثیر قرار داد

9. Welding: Valid Alberta or Interprovincial Journeyman Welding certification is required.
[ترجمه ترگمان]جوشکاری: آیا گواهی نامه جوشکاری معتبر یا Interprovincial journeyman جوشکاری مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]جوش: Valid Alberta یا Interprovincial Journeyman Certification مورد نیاز است

10. Instrumentation Technician: Valid Alberta or Interprovincial Journeyman Instrumentation Technician certification is required.
[ترجمه ترگمان]تکنسین ابزار و ابزار ابزار: ابزار اصلی ابزار و ابزار برقی مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]تکنسین ابزار دقیق: معتبر آلبرتا و یا گواهینامه فنی مهندس Journeyman Interprovincial مورد نیاز است

11. After a 6 year apprenticeship I became a journeyman at 1
[ترجمه ترگمان]بعد از یک دوره ۶ ساله، من یک کارگر ماهر شدم
[ترجمه گوگل]پس از 6 سال کارآموزی، من به عنوان یک مسافر در سال 1 تبدیل شدم

12. The mercer's journeyman came rushing upon me with such fury as very much frighted me.
[ترجمه ترگمان]کارگر ماهر mercer با چنان خشم و غضب به من هجوم آورده بود که مرا می ترساند
[ترجمه گوگل]مسافر مرسر با این خشم به من عجله کرد و بسیار مریض بود

13. Thomas, who declined an interview request, was reluctant to play the rookie, instead going with journeyman James Willis.
[ترجمه ترگمان]توماس که درخواست مصاحبه را رد کرده بود، تمایلی به بازی کردن در تازه کار نداشت و به جای آن جیمز ویلیس بود
[ترجمه گوگل]توماس، که درخواست مصاحبه را رد کرد، تمایلی به بازی تازه کار نداشت، بلکه به جیمیل ویلیس سفر می کرد

14. Following a tremendous start to this term, the one-time journeyman has pronounced his determination to go for the title.
[ترجمه ترگمان]پس از شروع فوق العاده این دوره، یک کارگر ماهر، عزم خود را برای رفتن به عنوان قهرمانی اعلام کرد
[ترجمه گوگل]پس از شروع فوق العاده ای به این اصطلاح، سفر یک بار به اراده خود برای رفتن به این عنوان اعلام کرده است

a journeyman actor

هنرپیشه‌ی نسبتاً خوب و کوشا


پیشنهاد کاربران

An apprentice who finished his term and
Studid along the practices of trade.




کلمات دیگر: