کلمه جو
صفحه اصلی

drawn


معنی : مجذوب
معانی دیگر : اسم مفعول فعل: draw، آخته، (شمشیر و غیره) از غلاف کشیده، (به ویژه جانور ذبح شده) پاک کرده (که دل و روده ی آن را درآورده اند)، شکم خالی، کشیده، ممتد، توخالی شده، پوک، ن  کشیده

انگلیسی به فارسی

قسمت سوم فعل Draw


روده یا چشم و غیره پرندگان را در آوردن (فقط در بخش تخصصی مرغداری استفاده می‌شود)


کشیده شده، مجذوب


انگلیسی به انگلیسی

• attracted; pulled (as curtains or draperies); moved, dragged; stretched, pulled thin; undecided, having no absolute winner (about a contest); represented in a drawing; traced; unsheathed; exhausted, careworn, tired
drawn is the past participle of draw.
a drawn curtain or blind has been pulled over a window to cover it.
if someone looks drawn, they look very tired or ill.

Infinitive: drew, Simple Past: drew


دیکشنری تخصصی

[فوتبال] کشیده-ممتد

مترادف و متضاد

مجذوب (صفت)
attracted, engrossed, drawn, possessed, spellbound

tense, fatigued


Synonyms: fraught, haggard, harassed, harrowed, peaked, pinched, sapped, starved, strained, stressed, taut, thin, tired, worn


Antonyms: relaxed, unstressed


جملات نمونه

1. a line drawn from any point to the center of a circle
خطی که از هر نقطه به مرکز دایره رسم شود

2. a train drawn by two diesel units
قطاری که توسط دو دستگاه دیزل رانده می شود

3. don't get drawn into their dispute!
وارد مشاجره ی آنها نشو!

4. he has drawn many parallels between these stories and the plays of shakespeare
او تشابهات زیادی میان این حکایات و نمایشنامه های شکسپیر پیدا کرده است.

5. the income drawn from petroleum
درآمدی که از نفت به دست می آید.

6. at daggers drawn (with someone)
دشمن بودن با،باهم مثل سگ و گربه بودن،به خون هم تشنه بودن

7. he too was drawn into the vortex of the political struggle
او نیز به کانون آن کشمکش سیاسی کشانده شد.

8. the animals are drawn with such verve that they seem to jump out of the page
حیوانات را آنقدر زنده نقاشی کرده اند که گویی از صفحه بیرون می پرند.

9. the novelist has drawn his characters masterfully
رمان نویس شخصیت های (داستان) خود را با استادی ترسیم کرده است.

10. each breath that is drawn extends life. . .
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است . . .

11. the lines were finely drawn
خط ها با دقت تمام ترسیم شده بودند.

12. the fowls are plucked and drawn
پرهای پرندگان کنده و دل و جگر آنها بیرون آورده شده است.

13. nasreen and her mother-in-law are at daggers drawn
نسرین و مادرشوهرش به خون هم تشنه اند.

14. he made a lunge at me with his drawn sword
با شمشیر آخته به طرفم یورش آورد.

15. he was standing at the door with a drawn sword
او با شمشیر آخته کنار در ایستاده بود.

16. Shadow, with her veil drawn, follows Light in secret meekness, with her silent steps of love.
[ترجمه ترگمان]سایه، با حجابی که بر پرده کشیده، با گام های پنهانی عاشقانه، با گام های ساکت عشق، به دنبال روشنایی می آید
[ترجمه گوگل]سایه، با حجاب او کشیده شده، نور را در آرامش راز، با مراحل سکوت خود را از عشق است

17. The firm has drawn up a budget for the coming financial year.
[ترجمه ترگمان]این شرکت بودجه سال مالی آینده را تنظیم کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت یک بودجه برای سال مالی آینده ایجاد کرده است

18. The sample of people questioned was drawn from the university's student register and stratified by age and gender.
[ترجمه ترگمان]نمونه ای از افرادی که مورد سوال قرار گرفتند از ثبت دانشجویان دانشگاه و به صورت طبقه بندی شده توسط سن و جنسیت داده شد
[ترجمه گوگل]نمونه ای از افراد مورد پرسش از ثبت نام دانشجویان دانشگاه گرفته شده و طبق سن و جنسیت طبقه بندی شده است

19. We must not be drawn into the mire of civil war.
[ترجمه ترگمان]نباید به صورت جنگ داخلی کشیده شویم
[ترجمه گوگل]ما نباید به خشم جنگ داخلی متصل شویم

20. Both sides were drawn, willy-nilly, into the conflict.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف، خواه نا خواه، خواه نا خواه به کش مکش کشیده شدند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف به طور وحشیانه درگیر جنگ بودند

پیشنهاد کاربران

حاصل

مساوی ( در مسابقه ) ، یر به یر ، مثال
How many games the team have played/won/lost/drawn

گرفته شده

بی رمق

وابسته

ترسیم شده

مساوی برای بازی ها

استخراج شده

برگرفته

غرق شدن

به دست امده

drawn face صورت تکیده

خسته و بیمار

( اسلحه، شمشیر ) از غلاف کشیدن

The unidentified officers approached the man with guns drawn

● فعل: اسم مفعول draw و به معنی ترسیم شده, کشیده شده ( نه فقط نقاشی بلکه کشیده شدن در اینجا معنی کشیده شدن توسط مثلا ماشین یا اسب را نیز میدهد )
● صفت: رنگ و رو رفته، بی حالو بی رمق

لاغر

Blood is drawn from your stomach to your musclesخون از معده به سمت عضلات کشیده میشود

توی جمله ی :
the curtains drawn
معنی کشیدن پرده هم میشه بهش داد

مساوی در فوتبال


کلمات دیگر: