1. halfway between kashan and yazd
نیمه راه بین کاشان و یزد
2. halfway measures
اقدامات نیمه کاره
3. halfway through the dinner
در وسط شام
4. meet halfway
حاضر به مصالحه بودن،مایل به گذشت داشتن بودن
5. meet someone halfway
مصالحه کردن،با هم کنار آمدن
6. They've just reached the halfway stage of the project.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط به مرحله میانی پروژه رسیده اند
[ترجمه گوگل]آنها فقط به مرحله نیمه راه پروژه رسیده اند
7. Halfway up the hill, the engine packed up.
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه تپه، موتور بسته شد
[ترجمه گوگل]نیمه راه تپه، موتور بسته شد
8. Stop chipping halfway, you cannot chop down deadwood ; and keep chipping a way, gold and stone can be carved.
[ترجمه ترگمان]تا نصف راه را سوراخ کنید، شما نمی توانید چوب خشک را خرد کنید؛ سنگ و سنگ را سوراخ کنید، طلا و سنگ را از هم جدا کنید
[ترجمه گوگل]متوقف کردن شکاف در نیمه راه، شما نمی توانید چوب خرد را برش دهید؛ و طرز ساختن طرز ساختن طلا، سنگ و طلا را می توان در بر داشت
9. A halfway house between the theatre and cinema is possible. Olivier created one in his imaginative "Henry V" in 194
[ترجمه ترگمان]یک خانه نیمه راه بین تئاتر و سینما امکان پذیر است اولیویه در خیال خود \"هنری پنجم\" را در ۱۹۴ به دست آورد
[ترجمه گوگل]خانه نیمه راه بین تئاتر و سینما امکان پذیر است اولیویه یکی از هنرمندانی را که در 194 ساخته بود، ساخته بود
10. York is halfway between Edinburgh and London.
[ترجمه ترگمان]یورک در نیمه راه ادینبرگ و لندن قرار دارد
[ترجمه گوگل]یورک در نیمه راه بین ادینبورگ و لندن است
11. He chased Kevin halfway up the stairs.
[ترجمه ترگمان] اون \"کوین\" رو تا نیمه راه دنبال کرد
[ترجمه گوگل]او کوین را به نیمه راه پله ها تعقیب کرد
12. The town lies halfway between Rome and Florence.
[ترجمه ترگمان]شهر در نیمه راه رم و فلورانس قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شهر در نیمه راه بین رم و فلورانس قرار دارد
13. Before the politician was halfway through his speech, the crowd cried him down.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که سیاست مدار راه خود را طی کند، جمعیت فریاد زد:
[ترجمه گوگل]پیش از آنکه سیاستمدار از طریق سخنرانی خود به نیمه راه دست یابد، جمعیت او را گریه کرد
14. Halfway up the hill,the engine pooped out.
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه تپه، موتور روشن شد
[ترجمه گوگل]نیمه راه تپه، موتور خالی شده است