1. heart attack
حمله ی قلبی
2. heart block
بلوک قلبی
3. heart dilatation
بزرگ شدن قلب،پرفراخی قلب
4. heart diseases
بیماری های قلب
5. heart failure
از کار افتادگی قلب
6. heart trouble
نارسایی قلبی
7. heart and soul
از دل و جان،با تمام نیرو
8. a heart filled with love
قلبی آکنده از عشق
9. a heart monitor
مانیتور (دستگاه کنترل) قلب
10. a heart specialist
ویژه گر (متخصص) قلب
11. a heart specialist
ویژه کار قلب
12. a heart throb
تپش قلب
13. a heart tonic
داروی مقوی قلب
14. a heart transplant
پیوند قلب
15. heavy heart
قلبی پرغم
16. her heart became flint
قلبش (مثل) سنگ شد.
17. her heart stopped
قلبش باز ایستاد.
18. her heart was throbbing with excitement
قلبش از شدت هیجان می تپید.
19. her heart was torn by grief
اندوه قلبش را جریحه دار کرده بود.
20. her heart went pitter-patter
قلبش تاپ تاپ کرد.
21. his heart attack terminated the interview
سکته ی قلبی او،مصاحبه را خاتمه داد.
22. his heart beats fast
قلب او تند می زند.
23. his heart is gay
او دلش خوش است.
24. his heart is like stone
دل او مانند سنگ است.
25. his heart misgave him
در دلش احساس نگرانی می کرد.
26. his heart sank within him
قلبش فرو ریخت.
27. his heart swelled with anger
قلبش از خشم مملو شد.
28. his heart was bursting with affection
قلبش سرشار از محبت بود.
29. his heart was caught by homa's beauty and good disposition
او شیفته ی زیبایی و اخلاق خوب هما شد.
30. his heart was in complete arrest
قلب او کاملا از کار ایستاده بود.
31. his heart went rotten with vanity
غرور قلب او را فاسد کرد.
32. my heart aches for her
دلم به خاطرش می سوزد.
33. my heart leaped at the sight of him
با دیدن او قلبم فرو ریخت.
34. my heart pounded with fear
از ترس قلبم سخت می تپید.
35. my heart started to thud and my mouth became dry
قلبم به تاپ تاپ افتاد و دهانم خشک شد.
36. my heart went pitapat
قلبم تاپ تاپ کرد.
37. my heart yearned for a glass of cool water
دلم برای یک لیوان آب خنک غنج می زد.
38. the heart did many years beseech us for the cup of jamshid
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد.
39. the heart of a city
قلب شهر،مرکز شهر
40. the heart pumps the blood to every part of the body
قلب خون را به سرتاسر بدن می رساند.
41. the heart speeds up and the blood pressure rises
ضربان قلب تند می شود و فشار خون بالا می رود.
42. at heart
اصلا،اساسا،دربنیاد،درسرشت،قلبا
43. by heart
از حفظ،از بر
44. take heart
امیدوار شدن،شاد و خوش بین شدن،دلگرم شدن
45. a dicky heart
قلب بیمار
46. a massive heart attack
حمله ی قلبی شدید
47. a mild heart attack
سکته ی قلبی خفیف
48. a silent heart attack
سکته ی قلبی بدون مقدمه
49. a strong heart
قلب سالم
50. an immaculate heart
قلب پاک
51. an impenetrable heart
قلبی سخت
52. he whose heart lives on love shall never die
(حافظ) هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
53. his innocent heart
قلب پاک او
54. his rocky heart
دل سنگ او
55. infants' acquired heart diseases
بیماری های قلبی غیرمادرزادی نوزادان
56. open your heart to mercy
به دل خودت مروت راه بده.
57. this shredded heart
این قلب چاک چاک
58. to lose heart
دلسرد شدن
59. with a heart brimful of love
با قلبی سرشار از عشق
60. with a heart full of sorrow
با قلبی آکنده از اندوه
61. with a heart replete with gratitude
با قلبی آکنده از امتنان
62. zahak's flinty heart
دل سنگ ضحاک
63. a big heart (big-hearted)
با سخاوت،گشاده دست،مهربان،باگذشت
64. break one's heart
قلب کسی را شکستن،متاـثر کردن
65. change of heart
تغییر عقیده (یا احساس یا وابستگی)
66. cross one's heart
(به منظور نشان دادن صداقت و سوگند خوردن) با انگشت روی قلب خود نشان صلیب کشیدن
67. do one's heart good
خوشحال کردن (خود را)،خرسند کردن
68. eat one's heart out
سخت غصه خوردن یا دادن،جوش به دل (کسی) دادن
69. have a heart
مهربان بودن،رافت داشتن،دلرحم بودن،رحم کردن