کلمه جو
صفحه اصلی

zen


(شاخه ای از مذهب بودا که در ژاپن و ویتنام و کره رواج دارد) زن، فرقه بوداییان طرفدار تفکر و عبادت وریاضت

انگلیسی به فارسی

فرقه بودای یان طرفدار تفکر و عبادت وریاضت


ذن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a type of Buddhism, now practiced in Japan, Korea, and Vietnam, that emphasizes individual spiritual enlightenment through meditation.

(2) تعریف: the discipline and teachings of this kind of Buddhism.

• buddhist religion practiced in japan and subsequently in korea and vietnam
zen or zen buddhism is a form of buddhism that concentrates on meditation rather than on studying religious writings.

دیکشنری تخصصی

[کاراته] ذن - تمرکز
[یوگا] فرقه بودائیان ط رفدار تفکر و عبادت و ریاضت

جملات نمونه

1. She became interested in Zen Buddhism.
[ترجمه ترگمان]او به بودایی ذن علاقه مند شد
[ترجمه گوگل]او به ذن بودایی علاقه مند شد

2. "How should I know?" Zen snapped back.
[ترجمه ترگمان]\"من از کجا بدانم؟\" ذن به تندی به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]چگونه باید بدانم؟ زین فریاد کشید

3. Zen popped two motion-sickness pills out of their plastic nests and put them in his mouth.
[ترجمه ترگمان]ذن دو قرص ضد بیماری را از لانه های پلاستیکی آن ها بیرون آورد و آن ها را در دهانش گذاشت
[ترجمه گوگل]زین دو لکه از بیماری های حرکتی را از لانه های پلاستیکی خود برداشت و آنها را در دهانش گذاشت

4. Zen and Crystal put their hands on her tummy and giggle when they feel the baby moving.
[ترجمه ترگمان]ذن و کریستال دست هایشان را روی شکم او می گذارند و هر وقت که احساس می کنند نوزاد حرکت می کند، ریز می خندند
[ترجمه گوگل]زین و کریستال هنگامی که احساس می کنند که کودک در حال حرکت است دست خود را روی شکم خود قرار می دهد

5. There's always a Zen part of my personality that wings it through life.
[ترجمه ترگمان]همیشه بخش ذن از شخصیت من وجود دارد که آن را از طریق زندگی پر می کند
[ترجمه گوگل]همیشه یک قسمت ذن از شخصیت من وجود دارد که از طریق زندگی به بالش می رسد

6. He's not apologizing to me, Zen realized.
[ترجمه ترگمان]او از من عذرخواهی نکرد، ذن متوجه شد
[ترجمه گوگل]او ذهن را به خاطر من عذرخواهی نمی کند

7. The teachings of Zen were encapsulated in short statements.
[ترجمه ترگمان]آموزه های دینی ذن به طور خلاصه بیان شد
[ترجمه گوگل]آموزه های ذن در اظهارات کوتاه تعبیه شده است

8. My dad doesn't go a bundle on Zen either.
[ترجمه ترگمان]پدرم هم با من یه بسته نداره
[ترجمه گوگل]پدرم هم در زین هم نیست

9. Zen had always derived much amusement from Ellen's simple-minded approach to current affairs.
[ترجمه ترگمان]ذن همیشه از رویکرد ساده و مصمم الن به امور جاری لذت می برد
[ترجمه گوگل]ذن همیشه از رویکرد ساده ی الن به امور جاری بسیار سرگرم کننده بود

10. The bleak landscape made Zen think back to his dream, to his own father's fate.
[ترجمه ترگمان]این منظره غم انگیز باعث شد که ذن به رویای خود، به سرنوشت پدرش، فکر کند
[ترجمه گوگل]چشم انداز غم انگیز باعث شده که ذن به رویایش فکر کند، به سرنوشت پدرش

11. But though Zen looks a wet little wimp he's as tough as old boots.
[ترجمه ترگمان]اما با این وجود، به نظر می رسه که یه موش آب کشیده، اون هم مثل پوتین های کهنه است
[ترجمه گوگل]اما با وجود اینکه زین به نظر می رسد شبیه به مرطوب کمی است، او مانند چکمه های قدیمی است

12. Zen stood in the fading sunlight watching the courtship of two pigeons on the tiled roof of a shed below.
[ترجمه ترگمان]زیر نور آفتاب، زیر نور خورشید محو شده بود و دو کبوتر را تماشا می کرد که روی کاشی های کف آجر فرش شده بود
[ترجمه گوگل]زین در نور خورشید محو شد و به تماشای نگاه کردن دو کبوتر به سقف کاشی شده از زیرزمینی رفت

13. Commissioner Zen and I represent the State.
[ترجمه ترگمان]نماینده زن من ذن و من نماینده دولت هستیم
[ترجمه گوگل]کمیسر زین و من نماینده دولت هستند

14. Like Zen meditation, sensory awareness is not a teaching but a practice. . . .
[ترجمه ترگمان]همانند مدیتیشن ذن، آگاهی حسی یک درس نیست، بلکه یک عمل جراحی است
[ترجمه گوگل]مانند مراقبه ذن، آگاهی حسی آموزشی نیست، بلکه تمرین است

15. He looked hopefully at Zen who waggled his finger and walked off up the street.
[ترجمه ترگمان]امیدوارانه به من نگاه کرد که کی انگشتش را تکان داد و از خیابان بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او به زنجیری امیدوار بود که انگشت خود را با انگشتانش بالا برد و از خیابان بیرون برود

پیشنهاد کاربران

خرگوش

حالت خلص و کما

آرامش

تفکر متعالی، خلصه از افکار سطح پایین، مدیتیشن به شیوه هنرهای رزمی

chap و حسین:
خلسه املای صحیح می باشد.



کلمات دیگر: