کلمه جو
صفحه اصلی

warm up


معنی : دست گرمی بازی کردن
معانی دیگر : گرم کردن یا شدن، (قبل از مسابقه یا ورزش و غیره) آماده سازی، نرمش، گرم سازی بدن، قبل از بازی حرکت کردن و خود را گرم نمودن

انگلیسی به فارسی

قبل از بازی حرکت کردنو خود را گرم نمودن، دست گرمی بازی کردن


دست گرمی بازی کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to prepare for physical exercise or other activity by practicing just beforehand.
مشابه: drill, exercise, limber, practice, prepare, train, tune up

- The band was still warming up when the audience began to arrive.
[ترجمه ترگمان] گروه هنوز در حال گرم شدن بود که حضار شروع به رسیدن کردند
[ترجمه گوگل] وقتی تماشاگران شروع به کار می کردند، گروه هنوز گرم می شد
اسم ( noun )
حالات: warm-ups
(1) تعریف: a set of preliminary exercises to prepare a person or animal for a physically demanding workout, performance, or contest.

(2) تعریف: any practice, procedure, or exercise that is undertaken to stimulate the mind for a demanding task or display of knowledge or skill.

(3) تعریف: the act or an instance of warming up.
صفت ( adjective )
• : تعریف: referring to garments, aids, or activities employed in a warm-up.

• do exercises in preparation for a sporting event (sports); prepare, get ready; cause to be excited or animated; make warmer
a warm-up is preparation that athletes do just before a sporting event such as a race, for example by exercising or practising.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] گرم کردن

مترادف و متضاد

دست گرمی بازی کردن (فعل)
warm up

جملات نمونه

1. If you don't warm up before taking exercise, you risk injuring yourself.
[ترجمه ترگمان]اگر قبل از ورزش خود را گرم نکنید، خطر آسیب زدن به خودتان را به همراه دارید
[ترجمه گوگل]اگر قبل از ورزش ورزش نکنید، به خود آسیب می رسانید

2. The crowd began to warm up.
[ترجمه ترگمان]جمعیت شروع به گرم شدن کرد
[ترجمه گوگل]جمعیت شروع به گرم شدن کرد

3. How long should the engine warm up before we start?
[ترجمه ترگمان]چقدر طول می کشد تا موتور قبل از شروع گرم شود؟
[ترجمه گوگل]مدت زمان لازم است موتور قبل از شروع به گرم شدن بخوابد؟

4. Please warm up this milk over the stove.
[ترجمه ترگمان]لطفا این شیر را روی اجاق گرم کنید
[ترجمه گوگل]لطفا این شیر را بر روی اجاق گاز گرم کنید

5. The band had little time to warm up before going on stage.
[ترجمه ترگمان]گروه قبل از رفتن به صحنه کمی وقت داشت که گرم شود
[ترجمه گوگل]گروه قبل از رفتن به مرحله، زمان کمی برای گرم شدن داشت

6. All that she would have to do was warm up the pudding.
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که باید می کرد این بود که پودینگ را گرم کند
[ترجمه گوگل]همه چیز که او باید انجام دهد پودینگ را گرم کرد

7. He waited for his car to warm up.
[ترجمه ترگمان]منتظر ماند تا اتومبیلش گرم شود
[ترجمه گوگل]او منتظر بود تا ماشین خود را گرم کند

8. With the fire on, the room should soon warm up.
[ترجمه ترگمان]با آتش روشن، اتاق به زودی گرم می شود
[ترجمه گوگل]با آتش، اتاق باید به زودی گرم شود

9. Let's warm up this party with a little action!
[ترجمه ترگمان]بیا این مهمونی رو با یه حرکت کوچیک گرم کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید این حزب را با یک اقدام کوچک گرم کنیم!

10. It works best if you let it warm up first.
[ترجمه ترگمان]اگر اجازه دهید اول گرم شود بهتر عمل می کند
[ترجمه گوگل]بهترین کار این است که ابتدا آنرا گرم کنید

11. He waited for the photocopier to warm up.
[ترجمه ترگمان]برای گرم شدن به دستگاه فتوکپی منتظر ماند تا دستگاه فتوکپی را گرم کند
[ترجمه گوگل]او منتظر فتوکپی برای گرم شدن بود

12. I run on the spot to warm up before I play football.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه فوتبال بازی کنم به نقطه ای می رسم که هوا گرم بشه
[ترجمه گوگل]من قبل از بازی فوتبال بازی می کنم تا جایی که می توانم گرم کنم

13. I'll just warm up the engine while you're getting your coats on.
[ترجمه ترگمان]من موتور را گرم می کنم و شما coats را روشن می کنید
[ترجمه گوگل]من فقط موتور را گرم می کنم در حالی که لباس هایتان را می گیرید

14. By midday it had begun to warm up.
[ترجمه ترگمان]نزدیک ظهر گرم شده بود
[ترجمه گوگل]تا ظهر آن شروع به گرم شدن شد

15. He started to warm up the aircraft's engines.
[ترجمه ترگمان]او شروع به گرم کردن موتور هواپیما کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به گرم کردن موتورهای هواپیما کرد

پیشنهاد کاربران

سرگرم شدن در مهمانی

سرگرم کردن
He warmed up the audience by telling them a few jokes.


گرم شدن با کسی

آشنا شدن
عادت کردن

گرم کردن قبل از بازی یا ورزش

از قبل آماده شدن


Warm up to somebody/something
معادل
To being to like/enjoy somebody/ or something
حال کردن با چیزی یا با کسی

اماده شدن برای شروع کاری یا قبل از اون

۱. گرم کردن قبل از شروع ورزش warm - up
۲. آماده کردن - دورخیز کردن برای چیزی - خود را گرم و آماده کردن

( قبل از مسابقه یا ورزش و غیره ) آماده سازی، گرم سازی

He always begins his lessons with a warm - up exercise

گرم کردن برای ورزش کردن

get hotter, increase in
temperature

آماده باش بودن

سرگرم شدن


کلمات دیگر: