1. size up
(عامیانه) 1- برآورد کردن،سنجیدن 2- برانداز کردن 3- واجد شرایط بودن یا شدن
2. a size 7 hat
کلاه سایز هفت
3. the size of a tree
اندازه ی یک درخت
4. the size of his power and potentialities
میزان قدرت و امکانات او
5. the size of the box was augmented considerably
اندازه ی جعبه به طور قابل ملاحظه ای بزرگ تر شد.
6. what size dress do you wear?
اندازه ی پیراهن شما چیست ؟
7. equality of size
برابری اندازه
8. of middle size
دارای اندازه ی متوسط
9. that's the size of it
وضع چنین است.
10. the enormous size of the pacific ocean
اندازه ی عظیم اقیانوس آرام
11. the formidable size of his opponent daunted him
هیکل هیبت انگیز حریف او را مرعوب کرد.
12. the mind-boggling size of the milky way
وسعت شگفت انگیز راه شیری
13. the prodigious size of the white ogre
هیکل سهمگین دیو سفید
14. cut of size
(عامیانه) سر جای خود نشاندن،نوک کسی را چیدن،ادب کردن
15. of a size
هم اندازه،به یک اندازه
16. to measure the size of a box
جعبه را اندازه گرفتن
17. to vary in size
از نظر اندازه گوناگون بودن
18. cut down to size
(عامیانه) خجل کردن،خجلت زده کردن،از شهرت و اعتبار کسی کاستن
19. an increase in the size of the student body
افزایش تعداد دانشجویان
20. its body is the size of a cat
جثه اش به اندازه یک گربه است.
21. a bank account of considerable size
یک حساب بانکی کلان
22. china's population and australia's continental size
جمعیت چین و وسعت قاره مانند استرالیا
23. they are vastly different in size
آنها از نظر اندازه بسیار متفاوت هستند.
24. all post offices have weight and size limitations
همه ی ادارات پست در مورد وزن و اندازه محدودیت هایی دارند.
25. boys who are all the same size
پسرانی که همه یک اندازه هستند
26. few of the fish attain any size
تعداد کمی از ماهی ها بزرگ می شوند.
27. his forehead has a bump the size of an egg
پیشانی او به اندازه ی یک تخم مرغ بالا آمده است.
28. the boy was double his sister's size
اندازه ی پسر دو برابر خواهرش بود.
29. they have graded the apples by size
سیب ها را از نظر اندازه طبقه بندی کرده اند.
30. books assorted solely on the basis of size
کتاب هایی که صرفا از نظر اندازه دسته بندی شده بودند
31. he was pitted against a man twice his size
او در مقابل مردی قرار داشت که دو برابر هیکل او بود.
32. by the age of twenty he had attained full size
در بیست سالگی به رشد کامل رسید.
33. we must trim this article dow to half its size
باید این مقاله را به نصف اندازه ی آن تقلیل بدهیم.
34. a peek inside the factory gave me an idea of its size
نگاه تندی به داخل کارخانه مرا از بزرگی آن با خبر کرد.