کلمه جو
صفحه اصلی

duration


معنی : طول، استمرار، بقاء، مدت، طی
معانی دیگر : درازی (زمان)، (زبان شناسی) دیرش، تداوم، درنگ، سختی

انگلیسی به فارسی

مدت زمان، مدت، طول، استمرار، طی، بقاء


مدت، طی، سختی، بقا


مدت، استمرار


انگلیسی به انگلیسی

• period of time that something continues
the duration of something is the length of time that it lasts for.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مدت - دیرش
[برق و الکترونیک] استمرار، طول مدت
[فوتبال] مدت زمان-وقت
[مهندسی گاز] مداوم، استمرار، مدت
[زمین شناسی] دوام، مدت الف) بازه زمانی که در آن یک جریان کشندی در مرحله مد یا جزر است و از میانه آب ساکن تخمین زده می شود.ب) بازه زمانی از جزر تا مد (کشند نزولی) یا از مد تا جزر (کشند صعودی).
[بهداشت] مدت - دیرند
[ریاضیات] استمرار، دوام، مدت دوام، دوران، دیری، مدت، زمان، طول مدت، طول دوره، دبرش

مترادف و متضاد

طول (اسم)
length, duration, longitude

استمرار (اسم)
continuity, duration

بقاء (اسم)
durability, permanence, eternity, duration, perpetuity, survival, survivorship, survivance

مدت (اسم)
interval, life, outage, tract, length, time, period, term, stretch, patch, interspace, duration, usance

طی (اسم)
duration

length of action, event


Synonyms: continuance, continuation, continuity, endurance, extent, period, perpetuation, persistence, prolongation, run, span, spell, stretch, term, tide, time


جملات نمونه

for the duration of his life

برای همه‌ی عمرش


1. for the duration of his life
برای همه ی عمرش

2. for the duration
1- (انگلیس - عامیانه) تا پایان جنگ 2- برای مدتی دراز

3. his stay was of short duration
اقامت او کوتاه مدت بود.

4. Many foreigners were interned for the duration of the war.
[ترجمه موسی] بسیاری از بیگانه ها برای مدت زمان جنگ در داخل کشور پناهنده بودند.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خارجیان برای مدت جنگ بازداشت شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از خارجی ها در طول جنگ به سر می برند

5. They were incarcerated for the duration of the war.
[ترجمه موسی] آنها در طول زمان جنگ زندانی بودند.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای مدت جنگ در زندان بودند
[ترجمه گوگل]آنها در طول جنگ زندانی شدند

6. The course is of three years' duration.
[ترجمه ترگمان]این دوره سه سال طول می کشد
[ترجمه گوگل]دوره دوره سه ساله است

7. I'm stuck here for the duration.
[ترجمه ترگمان]من مدت زیادی اینجا ماندم
[ترجمه گوگل]من برای مدت زمان زیادی گیر کرده ام

8. She stayed there for the duration of the journey.
[ترجمه ترگمان]او برای مدت سفر آنجا ماند
[ترجمه گوگل]او در طول سفر به آنجا ماند

9. He planned a stay of two years' duration.
[ترجمه ترگمان]او مدت اقامت دو ساله را برنامه ریزی کرده بود
[ترجمه گوگل]او مدت دو سال را برنامه ریزی کرد

10. Courses are of two years' duration.
[ترجمه ترگمان]این دوره ها به مدت دو سال به طول می انجامد
[ترجمه گوگل]دوره های دو ساله هستند

11. The next contract will be of shorter duration.
[ترجمه ترگمان]قرارداد بعدی کوتاه تر خواهد بود
[ترجمه گوگل]قرارداد بعدی کوتاه تر خواهد بود

12. A freeholder may grant a lease of any duration.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، ممکن است در طول این مدت اجاره داده شود
[ترجمه گوگل]دارنده ممنوع می تواند اجاره هر دوره را اعطا کند

13. The package includes cycle hire for the duration of your holiday.
[ترجمه ترگمان]این بسته شامل کرایه چرخه برای مدت تعطیلات شما می شود
[ترجمه گوگل]بسته شامل استخدام چرخه برای مدت تعطیلات شما است

14. The principal issues in dispute concern the duration of the future treaty.
[ترجمه ترگمان]مسائل اصلی در نزاع مربوط به مدت زمان معاهده آینده است
[ترجمه گوگل]مسائل اصلی در اختلافات مربوط به مدت زمان معامله آتی است

His stay was of short duration.

اقامت او کوتاه مدت بود.


of what duration?

در طول چه مدتی؟


اصطلاحات

for the duration

1- (انگلیس - عامیانه) تا پایان جنگ 2- برای مدتی دراز


پیشنهاد کاربران

عمر ، طول عمر

ماندگاری ، دیرپایی ، دیرهنگامی ، دراز هنگامی

تاخیر

طول دوره ی اوراق بدهی تا سررسید

( شرکت، سازمان و. . . ) دوره فعالیت

duration stp
زمان های stp
کامپیوتر

۱. طی، مدت
۲. دوام، تداوم

مدت زمان، مدت، زمان بندی

مدت
طول
اندازه

مدت

دیرند


کلمات دیگر: