کلمه جو
صفحه اصلی

intended


معنی : قبلا تعیین شده
معانی دیگر : آینده، (عامیانه) نامزد، قصد شده، در نظر گرفته شده، نامزد

انگلیسی به فارسی

قصد شده، در نظر گرفته شده


نامزد


مورد نظر، قبلا تعیین شده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: planned and done with complete awareness; intentional; deliberate.
متضاد: accidental
مشابه: conscious, knowing, voluntary

- His remark was an intended insult and not something that simply slipped out.
[ترجمه ترگمان] اظهار نظر او توهین بزرگی بود و چیزی نبود که به سادگی از آن خارج شود
[ترجمه گوگل] سخنان او مورد توهین قرار گرفت و چیزی نبود که به سادگی تکه تکه شد

(2) تعریف: expected for the future; prospective.
مشابه: prospective

- Her intended husband was much older than she, but it didn't seem to matter to her.
[ترجمه ترگمان] شوهرش بزرگ تر از او بود، اما به نظر نمی رسید که برایش مهم باشد
[ترجمه گوگل] شوهر مورد نظر او بسیار بزرگتر از او بود، اما به نظر نمی رسید که به او مهم باشد
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) one's intended husband or wife.

• intentional, deliberate, planned; purposed or designed for, meant for, designated; prospective, potential
you use intended to describe the thing that you are trying or planning to achieve, do, or affect.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] نامزدشده

مترادف و متضاد

قبلا تعیین شده (صفت)
predestinate, intended, predesignate

engaged; destined


Synonyms: accidentally on purpose, advised, affianced, aforethought, asked for, betrothed, calculated, contemplated, contracted, designed, expected, future, intentional, meant, pinned, planned, plighted, prearranged, predestined, predetermined, promised, proposed, set, steady


جملات نمونه

1. his intended is two years older than he is
نامزد او دو سال از خودش بزرگتر است.

2. measures intended to facilitate economic development
اقداماتی که برای تسهیل پیشرفت اقتصادی صورت گرفته است

3. my intended wife
همسر آینده من

4. a cake intended for the party
یک کیک که مختص مهمانی است

5. a maneuver intended to exhibit military power
مانوری که هدفش نشان دادن (به رخ کشیدن) قدرت نظامی بود

6. the bullet was intended for you
گلوله به سوی تو خالی شده بود.

7. their speeches were intended to bamboozle the workers into obedience
منظور از نطق های آنها این بود که با فریب کارگران را وادار به اطاعت کنند.

8. this law is intended as a lift to the poor
هدف این قانون،کمک به مستمندان است.

9. this summary is intended to supersede the necessity of a long and detailed account
منظور از این خلاصه این است که نیاز به یک شرح طولانی و پر جزئیات را برطرف کند.

10. what is really intended by this letter ?
منظور واقعی این نامه چیست ؟

11. the new legislation is intended to fight addiction
هدف قانون جدید مبارزه با اعتیاد است.

12. this is not what i intended
منظورم این نبود.

13. I think the present she sent you was intended as a peace offering.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم هدیه ای که اون تو رو فرستاده به عنوان پیشنهاد صلح بوده
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم حال حاضر او به شما فرستاده شده به عنوان یک پیشنهاد صلح در نظر گرفته شده است

14. She intended to make a big splash with her wedding.
[ترجمه ترگمان]قصد داشت با عروسی خودش یه نوشیدنی بزرگ درست کنه
[ترجمه گوگل]او قصد داشت تا با عروسیش یک چلپ چپ بزند

15. I was under the delusion that he intended to marry me.
[ترجمه ترگمان]من دچار توهم شدم که خیال داشت با من ازدواج کند
[ترجمه گوگل]من تحت توهم قرار گرفتم که قصد دارد با من ازدواج کند

16. The paper had intended to base itself in London.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه قصد داشت خود را در لندن باز کند
[ترجمه گوگل]این مقاله قصد داشت خود را در لندن بنا کند

17. The rules are intended to prevent accidents.
[ترجمه ترگمان]این قوانین برای پیش گیری از تصادف در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]این قوانین برای جلوگیری از حوادث در نظر گرفته شده اند

18. Somehow I offended him, which wasn't what I'd intended.
[ترجمه ترگمان]یک جورهایی او را رنجانده بودم، و این چیزی نبود که من قصد داشتم
[ترجمه گوگل]به نوعی او را متهم کردم که چیزی نبود که من در نظر داشتم

my intended wife

همسر آینده من


His intended is two years older than he is.

نامزد او دو سال از خودش بزرگتر است.


پیشنهاد کاربران

قصد داشتن

مورد نظر

مَدِ نظر

اختصاص یافتن

مقصود، منظور، منظور شده

intended
اقدام یا چیزی که برای هدف خاصی انجام یا تعین شده یا تهیه شده

عمدی

مقصود
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
جناب شیخ بهایی

سوء قصد
سوء نیت

Intended victim

در نظر گرفته شده

قضد داشت
در نظر داشت

تعیین شده، معین شده


کلمات دیگر: