معنی : جفت، دوسر، المثنی، دوتایی، دوتا، برابر، همزاد، دولا، دو برابر کردن، مضاعف کردن، دولا کردن، دو برابر
معانی دیگر : دو چندان، مضاعف، دو لایه، تا شده، دولا یا دوتا کردن یا شدن، دوگانه، دوقلو، دوترکه، دو جور، دو پشته، گول زننده، ریاکارانه، دو ارزشی (دارای ارزش یا اندازه یا مقدار یا قدرت دو چندان)، دو نفری، دو نفره، (آدم یا چیزی که شبیه دیگری باشد) جفت، همانند، نسخه ی ثانی، همتا، (هنرپیشه ای که به جای هنرپیشه ی دیگر نقش ایفا می کند) بدل، جانشین، تکرار کردن، نسخه ی بدل تهیه کردن، جانشین کردن یا شدن، نقش بدل بازی کردن، ویراژ رفتن، تغییر مسیر کامل، جاخالی، گریز، مسیر خود را (180 درجه) عوض کردن، دوبرابر کردن یا شدن، دوچندان کردن یا شدن، مضاعف کردن یا شدن، در دو ضرب کردن یا شدن، (کشتیرانی) دورزدن، به کار دیگری هم خوردن (علاوه بر کار اصلی)، (دارای دو معنی در آن واحد) دو پهلو، مبهم، گنگ، (موسیقی) دارای تن یک اوکتاو زیرتر کردن یا شدن، تن یک اوکتاو زیرتر، (گیاه شناسی - دارای بیش از یک ردیف گل برگ) پرپر، (تنیس و پینگ پنگ و غیره - جمع) دوبل، چهار نفری (در هر طرف دو نفر و جمعا چهار نفر)، (بیس بال) ضربه ای که به خاطر آن چوگان دار به بیس دوم می رود، چنین ضربه ای را زدن، (پوکر و غیره) دوبل، دوبل کردن، تاکردن باup