1. immediate constituency
سازه ی پیاپی
2. immediate expenses
هزینه های فوری
3. immediate heir
وارث بلافصل
4. immediate knowledge
دانش فطری
5. an immediate end to all armed attacks
خاتمه ی فوری همه ی حملات مسلحانه
6. an immediate inference
استنتاج غریزی
7. an immediate need for help
نیاز فوری به کمک
8. my immediate neighbors
همسایه های دیوار به دیوار من
9. the immediate past (or future)
گذشته ی (آینده ی) نزدیک
10. with immediate effect from
بلافاصله پس از،قطعا بعد از
11. only the immediate family was present
فقط اعضای نزدیک خانواده حضور داشتند.
12. orders craving immediate attention
دستورات مستلزم توجه فوری
13. economic conditions necessitated immediate action
اوضاع اقتصادی مستلزم اقدام فوری بود.
14. the situation demanded immediate attention
وضعیت در خور توجه فوری بود.
15. they demanded the immediate evacuation of the occupying forces
آنان خواستار تخلیه ی فوری نیروهای اشغالگر شدند.
16. without any purpose, immediate or ulterior
بدون هیچ هدف فعلی یا بعدی
17. bring the chemicals into immediate contact
تماس مستقیم بین مواد شیمیایی برقرار کنید.
18. he emphatically demanded an immediate examination of the files
او مصرانه خواستار بررسی فوری پرونده ها بود.
19. her father wanted an immediate marriage
پدرش خواهان عروسی فوری بود.
20. the play was an immediate success
نمایشنامه فورا گل کرد.
21. they menaced him with immediate expulsion
او را تهدید به اخراج فوری کردند.
22. we have decided upon immediate action
ما تصمیم به اقدام فوری گرفته ایم.
23. he had cancer but the immediate cause of his death was choking on food
او سرطان داشت ولی علت اصلی مرگش،گیر کردن غذا در گلو بود.
24. the matter will receive his immediate attention
مطلب مورد توجه فوری او قرار خواهد گرفت.
25. the book has a deep and immediate impact on the reader
آن کتاب خواننده را تحت تاءثیر ژرف و فوری قرار می دهد.
26. my personal finances were in need of an immediate remedy
اوضاع مالی من نیاز به چاره ی فوری داشت.
27. the bad condition of the building and its immediate need for renovation
وضع بدساختمان و نیاز فوری آن به نوسازی
28. Cold-blooded animals depend on the temperature of their immediate environment.
[ترجمه ترگمان]حیوانات خون گرم به دمای محیط immediate خود وابسته هستند
[ترجمه گوگل]حیوانات سرد خون به دمای محیط فوری خود بستگی دارند
29. I insist on your taking/insist that you take immediate action to put this right.
[ترجمه ترگمان]اصرار می کنم قبول کنید و اصرار داشته باشید که اقدام فوری برای انجام این کار را انجام دهید
[ترجمه گوگل]من اصرار می کنم که شما را بپذیرید / اصرار داشته باشید که اقدامات فوری را برای این حق انجام دهید
30. They petitioned the mayor to take immediate measures.
[ترجمه ترگمان]آن ها از شهردار خواستند تا تدابیر فوری اتخاذ کند
[ترجمه گوگل]آنها به شهردار درخواست اقدامات فوری کردند