کلمه جو
صفحه اصلی

guru


معنی : معلم، معلممذهبی
معانی دیگر : (معمولا با تمسخر) رهنما، رهبر، (در مذهب هندو) مرجع تقلید و ارشاد، مرشد، رهنمای روحانی، رهنمون، هیربد، هندی معلم

انگلیسی به فارسی

(هندی) معلم، معلم مذهبی


گورو، معلم، معلممذهبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in Hinduism, a personal religious instructor.

(2) تعریف: in a cult or religious movement, a spiritual guide or leader, sometimes believed to be divine.

- They attend weekly meditation sessions led by their guru.
[ترجمه ترگمان] آن ها در جلسات مراقبه هفتگی که به رهبری مربی آن ها رهبری می شود، شرکت می کنند
[ترجمه گوگل] آنها جلسات مدیتیشن هفتگی را به رهبری گورو می کنند

(3) تعریف: a recognized or influential expert in some particular field.

- a guru of high finance
[ترجمه ترگمان] یک معلم مالی با سرمایه بالا
[ترجمه گوگل] یک گور مالی بزرگ

• one who gives spiritual instruction (hinduism); mentor, guide, wise teacher; expert in a certain technical area who helps others (computers)
a guru is a spiritual leader and teacher, especially in hinduism.
a guru is also a respected adviser.

دیکشنری تخصصی

[یوگا] استاد معنوی

مترادف و متضاد

Synonyms: computer expert, computer geek, computer specialist, geek, techie


Antonyms: follower, student


technical expert


معلم (اسم)
teacher, pointer, educator, instructor, guru, preceptor, pedagog, pedagogue

معلم مذهبی (اسم)
guru

mentor, guide


Synonyms: authority, guiding light, leader, master, sage, teacher, tutor


جملات نمونه

1. a guru of the fashionable
رهبر مدپرستان

2. Jean-Paul Sartre was the guru of post-war French philosophy.
[ترجمه ترگمان]ژان پل سارتر استاد فلسفه پس از جنگ بود
[ترجمه گوگل]ژان پل سارتر گورو فلسفه فرانسوی پس از جنگ بود

3. Could it be that the guru of the environmental left had been wrong?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن بود که گورو of environmental اشتباه کرده باشند؟
[ترجمه گوگل]آیا این ممکن است که گورو چپ زیست محیطی اشتباه باشد؟

4. Peter Drucker, the management guru, has just published a new book.
[ترجمه ترگمان]پیتر دراکر، استاد مدیریت، تازه یک کتاب جدید منتشر کرده است
[ترجمه گوگل]پیتر دراکر، گورو مدیریت، تازه کتاب جدیدی منتشر کرده است

5. Um, the computer guru, uh, the wizards as it were, is going to be there for emergency calls.
[ترجمه ترگمان]آم، معلم کامپیوتری، اه، جادوگرا گفتن که قراره برای تماس های اضطراری اونجا باشن
[ترجمه گوگل]ام، گورو کامپیوتر، وای جادوگران به همین ترتیب برای تماس اضطراری وجود دارد

6. I simultaneously read a statement like that from Guru Nanak, Guru of Sikhs, a very spiritual man.
[ترجمه ترگمان]من به طور همزمان یک بیانیه از گورو ناناک، گورو ناناک، یک مرد بسیار روحانی خواندم
[ترجمه گوگل]من همزمان یک بیانیه از Guru Nanak، Guru of Sikhs، یک مرد بسیار روحانی می خوانم

7. Associates who has become a nationally recognized guru on Super Bowl advertising.
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگانی که به یک مربی شناخته شده در سطح ملی در تبلیغات سوپر بول تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]همکاران که تبدیل به یک گوره شناخته شده در سطح ملی در تبلیغات سوپر باول شده است

8. The guru of the new digital Army is Gen.
[ترجمه ترگمان]معلم ارتش دیجیتالی جدید ژنرال است
[ترجمه گوگل]گورو ارتش دیجیتال جدید ژنرال است

9. Eventually the guru was so worried he called into the hut to see what was happening.
[ترجمه ترگمان]سرانجام گورو خیلی نگران شده بود که او را صدا زد تا ببیند چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه گوگل]در نهایت گورو چنان نگران بود که او به کلبه میگفت تا ببیند چه اتفاق می افتد

10. Software reliability guru C. K. Cho admonished the industrialist not to think of software as a product but as a portable factory.
[ترجمه ترگمان]معلم قابلیت اطمینان نرم افزار C ک چو به صنعت صنعت تذکر داد که به عنوان محصول، بلکه به عنوان یک کارخانه قابل حمل فکر کند
[ترجمه گوگل]گورو ک چو، ضعف نرمافزار، صنعتی را متقاعد کرد که نرمافزار را بهعنوان یک محصول نادیده بگیرد، بلکه به عنوان یک کارخانه قابل حمل

11. Managing change: Today, however, almost every guru is locked on to the theme of change management.
[ترجمه ترگمان]مدیریت تغییرات: با این حال امروزه تقریبا تمامی guru به موضوع مدیریت تغییر قفل شده اند
[ترجمه گوگل]مدیریت تغییر: امروز، با این حال، تقریبا هر گورو به موضوع مدیریت تغییر قفل شده است

12. The guru or the spiritual director will have to tell the novice when he has reached the limits of his ability.
[ترجمه ترگمان]معلم یا مدیر روحانی باید به کشیش تازه کار بگویند که او به حد توانایی اش رسیده است
[ترجمه گوگل]گورو یا مدیر معنوی باید به تازه کارها بگویید که محدود به توانایی او شده است

13. It soon became apparent that Colin was the guru of the whole department.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که معلوم شد که کالین معلم تمام بخش است
[ترجمه گوگل]به زودی مشخص شد که کالین گورو کل بخش بود

14. Grateful Dead guitar guru Jerry Garcia may be dead, but he can still cut a deal.
[ترجمه ترگمان]مربی گیتار مرده \"جری گارسیا\" (جری گارسیا)ممکن است مرده باشد، اما هنوز می تواند یک معامله را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]جورج گارسیا، مریم گیتار مرده، ممکن است مرده باشد، اما او هنوز هم می تواند یک معامله را قطع کند

15. He was the guru of the bond market and also the conscience of our firm.
[ترجمه ترگمان]او استاد بازار اوراق قرضه و همچنین وجدان شرکت ما بود
[ترجمه گوگل]او گورو بازار اوراق قرضه و همچنین وجدان شرکت ما بود

a guru of the fashionable

رهبر مدپرستان


پیشنهاد کاربران

متخصص یا کارشناس
مثال Heart disease guru متخصص بیماری قلب





gu‧ru / ɡʊru / noun [ countable ]

1 informal someone who knows a lot about a particular subject, and gives advice to other people :
a management guru
a fashion guru
2 a Hindu religious teacher or leader
خبره کار بلد


پیشوا، مراد
این کلمه دقیقا معادل کلمه مراد در ادبیات عرفانی ماست

استاد ( مذهبی و روحانی )
استاد ( خبره و مهارت یافته کاری )
a management guru
a lifestyle guru


مرشد در بحث علوم غیر دینی
و مرجع تقلید در علوم دینی


کلمات دیگر: