1. opinion is swinging in his favor
نظر مردم دارد به نفع او تغییر می کند.
2. favorable opinion
نظر مساعد،بینش سازگار
3. his opinion is not worth a straw
عقیده ی او یک پول سیاه هم نمی ارزد.
4. his opinion is of no value
عقیده ی او ارزشی ندارد.
5. public opinion has swung in his favor
افکار عمومی به نفع او تغییر کرده است.
6. the opinion of others is indifferent to him
نظر دیگران برای او علی السویه است.
7. the opinion of the youth
عقاید جوانان
8. a heterodox opinion
عقیده نابروال
9. a middle opinion
عقیده ی میانه رو
10. do these opinion polls really mirror what the people are thinking?
آیا این نظرخواهی ها واقعا بازتابگر طرز فکر مردم است ؟
11. in my opinion
به نظر من
12. shades of opinion
نظریاتی که با هم اختلاف کمی دارند
13. in my opinion
به عقیده ی من
14. in my humble opinion
به عقیده ی این حقیر
15. the climate of opinion has become more favorable
جو افکار عمومی مساعدتر شده است.
16. the trend of opinion was conservative
گرایش عقاید،محافظه کارانه بود.
17. to abdicate an opinion
از عقیده ای صرفنظر کردن
18. to govern public opinion
افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دادن
19. to solidify public opinion
افکار عمومی را یکپارچه کردن
20. to take an opinion poll
نظر سنجی کردن،آرای عمومی را سنجیدن
21. to venture an opinion
یارای ابراز عقیده را داشتن
22. what is your opinion about this book?
نظر شما درباره ی این کتاب چیست ؟
23. a difference of opinion
اختلاف عقیده،ناهم اندیشی
24. a matter of opinion
موضوع مربوط به سلیقه (یا خواست یا اندیشه ی ) فردی
25. be of the opinion that
عقیده داشتن که،براین نظر بودن که
26. have a low opinion of
دست کم گرفتن،با تحقیر نظر کردن به،پست شمردن
27. a slight difference of opinion
اختلاف نظر ناچیز
28. a survey of public opinion
زمینه یابی افکار عمومی
29. a wide spectrum of opinion
زنجیره ی پهناوری از عقاید
30. everybody has an unfavorable opinion of her
همه نسبت به او نظر نامساعد دارند.
31. she presented her expert opinion to the panel
او نظریات کارشناسانه ی خود را به گروه ارائه داد.
32. the bar of public opinion
دادگاه عقاید و آرای عمومی
33. the current of public opinion
روند عقاید عمومی
34. the pendulum of public opinion has changed in his favor
گرایش عقاید عامه به سود او تغییر یافته است.
35. the pressure of public opinion
فشار افکار عمومی
36. the tide of public opinion is in his father
کشند افکار عمومی به سود اوست.
37. the tribunal of public opinion
قضاوت افکار عمومی
38. to bring forward an opinion
عقیده ای را ابراز کردن
39. confirm someone in his/her opinion
کسی را در عقیده (و غیره ی) خود تقویت و تایید کردن
40. a new shift in public opinion
دگرگونی تازه در افکار عمومی
41. he was contemptuous of public opinion
به افکار عمومی با دیده ی حقارت می نگریست.
42. they asked for the patriarch's opinion in all important undertakings
در همه ی امور مهم از بزرگ خاندان نظرخواهی می کردند.
43. we must get a dentist's opinion
بایستی از یک دندان پزشک نظرخواهی کنیم.
44. you are entitled to your opinion
شما مجاز به داشتن نظریات خودتان هستید (در عقاید خود آزادید)
45. hence the desire to influence public opinion
لذا میل به تحت تاءثیر قرار دادن افکار عمومی
46. the few men who mold public opinion
مردان قلیلی که افکار عمومی را می سازند.
47. this survey covers samples of public opinion
این بررسی شامل پیشمونه هایی از افکار عمومی است.
48. a letter that purports to express public opinion
نامه ای که ادعا می شود بیانگر افکار عمومی است
49. allow him greater latitude in expressing his opinion
برای بیان عقایدش به او آزادی بیشتری بدهید.
50. as a mark of their change of opinion
به عنوان نشانه ی تغییر عقیده ی آنها
51. the government was not susceptible to public opinion
دولت پذیرای افکار عمومی نبود.
52. the media can be a mirror of public opinion
رسانه ها می توانند بازتاب افکار عمومی باشند.
53. have a good (or bad or high or low) opinion of someone
درباره ی کسی نظر خوب (یا بد یا عالی یا پست) داشتن