کلمه جو
صفحه اصلی

fourth


معنی : ربع، چهارم، چهارمین، چهار یک، چهارمین، چهارم
معانی دیگر : یک چهارم، یک ربع، (اتومبیل) دنده ی چهارم، (موسیقی) فاصله ی موسیقی شامل چهار درجه ی بدون نیم پرده

انگلیسی به فارسی

چهارم، چهارمین، ربع، چهار یک


چهارمین، چهارم، یک چهارم، یک قسمت از چهار قسمت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating rank or position between third and fifth.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of four equal parts of a whole.
مشابه: quarter

(2) تعریف: the member of a series between third and fifth.
قید ( adverb )
• : تعریف: in a position between third and fifth; fourthly.

• number 4 in a series; one part of four equal parts, 1/4
next after the third; being one of 4 equal parts
the fourth item in a series is the one that you count as number four.
a fourth is one of four equal parts of something; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] چهارمین
[ریاضیات] چهارم

مترادف و متضاد

ربع (اسم)
quarter, camp, quadrant, fourth, quadrature

چهارم (صفت)
fourth

چهارمین (صفت)
fourth

چهار یک (صفت)
fourth, quadrate

چهارمین ()
fourth

چهارم ()
fourth

جملات نمونه

1. fourth year students can register first
دانشجویان سال چهارم می توانند اول نام نویسی کنند.

2. a fourth of the club's members
یک چهارم اعضای باشگاه

3. the fourth dimension
بعد چهارم

4. the fourth grade
کلاس چهارم

5. boys from fourth grade up
پسران از کلاس چهارم به بالا

6. born on the fourth of july
زاده در چهارم جولای (ژوئیه)

7. By the time the fourth course was served, I was stuffed to the gills.
[ترجمه ترگمان]وقتی که دوره چهارم سرو می شد، من پر از گوشت بودم
[ترجمه گوگل]تا زمانیکه دوره چهارم خدمت می کرد، من به غرق شدم

8. Many boys explode firecrackers on the Fourth of July.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پسران در چهارم جولای ترقه را منفجر می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پسران در روز چهارم ژوئیه فست فود را منهدم می کنند

9. It's his fourth season as an Arsenal defender.
[ترجمه ترگمان]این چهارمین فصل او به عنوان مدافع آرسنال است
[ترجمه گوگل]فصل چهارمش به عنوان مدافع آرسنال است

10. He declined to make projections about fourth quarter earnings.
[ترجمه ترگمان]او از اظهار نظر در مورد درآمد سه ماهه چهارم خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او رد کرد که پیش بینی های مربوط به درآمد سه ماهه چهارم را پیش بینی کند

11. Schumacher took the chequered flag to win his fourth Grand Prix of the season.
[ترجمه ترگمان]شوماخر پرچم خود را برای برد چهارمین گراند پریکس در این فصل به دست آورد
[ترجمه گوگل]شوماخر چهارمین جایزه بزرگ فصل را به دست آورد

12. This was the fourth mass killing in Australia in four years.
[ترجمه ترگمان]این چهارمین قتل دسته جمعی در چهار سال گذشته در استرالیا بود
[ترجمه گوگل]این چهارمین قتل عام در استرالیا در چهار سال گذشته بود

13. In his fourth year he was truanting regularly.
[ترجمه ترگمان]او در سال چهارم به طور مرتب از زندان گریخته بود
[ترجمه گوگل]در سال چهارم او به طور مرتب مواظب بود

14. They won 1?0 for the fourth consecutive week.
[ترجمه ترگمان]آن ها ۱ برنده شدند؟ برای چهارمین هفته متوالی ۰
[ترجمه گوگل]آنها برای چهارمین بار متوالی پیروز شدند

15. It's the fourth stop from here.
[ترجمه ترگمان]این چهارمین ایستگاه از اینجا است
[ترجمه گوگل]این چهارمین توقف از اینجاست

16. Delta is the fourth letter of the Greek alphabet.
[ترجمه ترگمان](دلتا)چهارمین حرف الفبای یونانی است
[ترجمه گوگل]دلتا نامه چهارم الفبای یونانی است

17. April is the fourth month of the year.
[ترجمه ترگمان]آوریل یکی از ماه های آوریل (میلادی)است
[ترجمه گوگل]آوریل چهارم ماه سال است

the fourth grade

کلاس چهارم


a fourth of the club's members

یک چهارم اعضای باشگاه


پیشنهاد کاربران

چهارمین

چهارمین
ربع
Fourth grade به معنی طبقه چهارم


کلمات دیگر: