کلمه جو
صفحه اصلی

useful


معنی : قابل استفاده، سودمند، مفید، فیض بخش، مثمر، بافایده
معانی دیگر : به دردخور، باهوده، ثمربخش

انگلیسی به فارسی

سودمند، مفید، بافایده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: usefully (adv.), usefulness (n.)
• : تعریف: able to be used, esp. in a helpful, practical, or effective way.
مترادف: handy, practical, serviceable, usable
متضاد: useless, worthless
مشابه: advantageous, beneficial, constructive, convenient, effective, functional, helpful, productive, profitable, utilitarian

- This guidebook has a lot of useful information.
[ترجمه کیانا] این کتاب راهنما اطلاعات مفید بسیاری دارد.
[ترجمه ترگمان] این کتاب راهنما اطلاعات بسیار مفیدی دارد
[ترجمه گوگل] این کتاب راهنمای بسیاری از اطلاعات مفید است
- It's a cute invention but it's not very useful.
[ترجمه مبینا مرادیان] این یک اختراع خیلی خوب و زیباست اما خیلی نمیتونه برای ما مفید باشه
[ترجمه ایلیا] این اختراح زیبایی است اما زیاد مفید نیست
[ترجمه سوریا] این اختراع خوب است اما مفید نیست
[ترجمه ترگمان] این یک اختراع بامزه است، اما خیلی مفید نیست
[ترجمه گوگل] این اختراع زیبا است اما بسیار مفید نیست

• functional, practical, applicable
if something is useful, you can use it to do something or to help you.
if you are being useful, you are doing things that help other people.
if a possession or skill comes in useful, you are able to use it on a particular occasion; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مفید
[فوتبال] سودمند-مفید

مترادف و متضاد

قابل استفاده (صفت)
abusive, usable, available, useful, operational, utilizable, handy, operative, instrumental, presumable, serviceable

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

مفید (صفت)
available, useful, effective, advantageous, beneficial, helpful, fruitful, beneficent, off use, profitable, utile

فیض بخش (صفت)
useful, gracious

مثمر (صفت)
useful

بافایده (صفت)
useful

beneficial, valuable


Synonyms: advantageous, all-purpose, applied, appropriate, brave, commodious, convenient, effective, favorable, fit, fruitful, functional, good, handy, helpful, instrumental, meet, of assistance, of service, of use, practicable, practical, pragmatic, profitable, proper, propitious, purposive, salutary, serviceable, subsidiary, suitable, suited, toward, utile


Antonyms: unusable, unvaluable, useless, worthless


جملات نمونه

1. a useful dictionary
یک فرهنگ مفید

2. it is useful in a clutch
هنگام اضطرار به درد می خورد.

3. he lived a useful life
او زندگی پرثمری داشت.

4. he has written a useful broad outline of atomic physics
او خلاصه ی مفیدی در باب فیزیک اتمی نگاشته است.

5. the book is full of useful illustrations
کتاب پر از تصویرهای مفید است.

6. his inputs during the discussions were both timely and useful
درون دادهای او در طی مباحثات هم به موقع و هم مفید بود.

7. the dialogue of the two countrie's leaders was very useful
تبادل نظر سران دو کشور بسیار سودمند بود.

8. The most useful learning in the world is that which teches us how to die well.
[ترجمه ترگمان]مفیدترین یادگیری در دنیا این است که به ما یاد می دهد چگونه خوب بمیریم
[ترجمه گوگل]یادگیری مفید ترین در جهان این است که ما چگونه می توانیم خوب زندگی کنیم

9. Such an outfit would be a useful addition to my wardrobe.
[ترجمه ترگمان]چنین لباسی علاوه بر کمد من، مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]چنین لباسهایی علاوه بر کمد لباس من نیز مفید خواهد بود

10. She told Fred to make himself useful.
[ترجمه tinabailari] او به فرِد گفت که چطور خود را مفید بسازد 🕚🕚
[ترجمه No one] او به فرِد گفت خود را مفید سازد .
[ترجمه ترگمان]به فرد گفت که مفید باشد
[ترجمه گوگل]او به فرد گفت که خود را مفید می داند

11. The experiments serve no useful purpose .
[ترجمه ترگمان]این آزمایش ها مفید واقع نمی شوند
[ترجمه گوگل]آزمایشات به هیچ وجه مفید نیستند

12. Don't just sit watching television-make yourself useful!
[ترجمه Rita] فقط نشین و تلوزیون تماشا نکن مفید باش
[ترجمه ترگمان]فقط بشین و تلویزیون نگاه نکن - خودت رو مفید کن -
[ترجمه گوگل]فقط تماشای تلویزیون نشسته باشید، خودتان را مفید بدانید!

13. He might be useful to us.
[ترجمه ترگمان] ممکنه برامون مفید باشه
[ترجمه گوگل]او ممکن است برای ما مفید باشد

14. Your knowledge of German may come in useful .
[ترجمه ترگمان]دانش شما درباره زبان آلمانی مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]دانش شما از آلمان ممکن است مفید باشد

15. The laptop drawing tablet is a very useful piece of hardware.
[ترجمه ترگمان]لوح نقاشی لب تاپ یک قطعه بسیار مفید از سخت افزار است
[ترجمه گوگل]قرص قرص رسم یک قطعه سخت افزاری بسیار مفید است

16. Anger is not necessarily the most useful or acceptable reaction to such events.
[ترجمه ترگمان]عصبانیت لزوما بهترین یا قابل قبولی برای چنین رویدادهایی نیست
[ترجمه گوگل]خشم ضرورتا واکنش مطلوب یا قابل قبول چنین رویدادهایی نیست

17. Videos are useful things to have in the classroom.
[ترجمه ترگمان]تصاویر مفیدی می توانند در کلاس داشته باشند
[ترجمه گوگل]فیلم ها چیزهای مفید برای کلاس درس هستند

18. Your local library will be a useful source of information.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه محلی شما منبع مفیدی از اطلاعات خواهد بود
[ترجمه گوگل]کتابخانه محلی شما یک منبع مفید برای اطلاعات خواهد بود

a useful dictionary

یک فرهنگ مفید


پیشنهاد کاربران

استفاده کامل

مفید

سودمند

کاربردی

مورد نیاز، کاربردی، مفید

متضاد کلمه harmful

مفید ، سودمند 🌨🌨
old pictures are useful for seeing how people dressed in the past
برای دیدن اینکه مردم در گذشته چطور لباس می پوشیدند ، عکس های قدیمی مفید هستند
انسانی 90 ، تجربی 87

مترادف helpful
متضاد harmful

کاربردی ، مفید سودمند ، مورد نیاز


old pictures are useful for seeing how people dressed in the past
برای دیدن اینکه مردم در گذشته چطور لباس می پوشیدند ، عکس های قدیمی مفید هستند



Useful : یوس فُل
Use : یوز
Useless : یوس لِس
Used : یوزد
Usability : یوزِ بِلِتی
Usable : یوزِبُل
Usage : یو سِج

فقط useful و useless و usage س گرفتن

useful=applied

بسیار مفید یا همیشه استفاده برای هرکاری میشود


کلمات دیگر: