کلمه جو
صفحه اصلی

prescribe


معنی : تعیین کردن، مقرر داشتن، تجویز کردن، نسخه نوشتن
معانی دیگر : (پزشکی) تجویز کردن، توصیه کردن، روا داشتن، دستور دادن، فرمودن، امر کردن، (در اصل) از پیش نگاشتن، پیش نویس کردن

انگلیسی به فارسی

تجویز کردن، نسخه نوشتن، تعیین کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prescribes, prescribing, prescribed
(1) تعریف: to lay down as a rule or guide.
مترادف: dictate
مشابه: demand, enjoin, formulate, impose, require, set

- This book on etiquette prescribes the manner in which silverware should be placed on the dinner table.
[ترجمه ترگمان] این کتاب مربوط به آداب و رسوم است که برای صرف غذا باید روی میز غذاخوری گذاشته شود
[ترجمه گوگل] این کتاب در مورد اخلاق نشان می دهد نحوه قرار دادن وسایل نقره در میز شام را مشخص می کند
- The school prescribed a strict code of conduct for its students.
[ترجمه ترگمان] این مدرسه اصول رفتاری مخصوص دانشجویان خود را تجویز کرد
[ترجمه گوگل] مدرسه یک دستورالعمل سختگیرانه برای دانش آموزان خود صادر کرد

(2) تعریف: to order or recommend (a drug or the like) as a medical remedy.
مترادف: recommend
مشابه: order

- The doctor prescribed a new drug for the patient's skin condition.
[ترجمه ترگمان] دکتر داروی جدیدی را برای بیماری پوستی بیمار تجویز کرد
[ترجمه گوگل] دکتر یک داروی جدید برای وضعیت پوست بیمار تجویز کرد
- This medicine is frequently prescribed to treat the disease.
[ترجمه ترگمان] این دارو اغلب برای درمان این بیماری تجویز می شود
[ترجمه گوگل] این دارو اغلب برای درمان بیماری تجویز می شود
- For patients with colds, the doctor prescribes only rest and drinking plenty of fluids.
[ترجمه Mitra] برای بیماران مبتلا به سرماخوردگی، پزشک فقط استراحت و مقدار زیادی مایعات را تجویز می کند
[ترجمه ترگمان] برای بیماران مبتلا به سرماخوردگی، پزشک فقط استراحت می کند و مقدار زیادی مایعات بنوشد
[ترجمه گوگل] برای بیماران مبتلا به سرماخوردگی، پزشک فقط استراحت می کند و مقدار زیادی مایعات را مصرف می کند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: prescribable (adj.), prescriber (n.)
(1) تعریف: to set down rules; direct; ordain.
مترادف: command, decree, ordain
مشابه: dictate, direct

- As a stepfather, I can give advice, but I don't try to prescribe.
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک ناپدری، می توانم نصیحتی به شما بکنم، اما من سعی نمی کنم تجویز کنم
[ترجمه گوگل] به عنوان یک پدربزرگ، می توانم مشاوره بدهم، اما سعی نمی کنم تجویز کنم

(2) تعریف: to give or write a medical prescription.

- I will research the various treatment options before I prescribe.
[ترجمه ترگمان] من قبل از اینکه prescribe را تجویز کنم، درباره گزینه های مختلف درمانی تحقیق خواهم کرد
[ترجمه گوگل] قبل از تجویز، گزینه های درمان مختلف را بررسی خواهم کرد

• write an order form for medication; order remedies or treatment (about a doctor); recommend, advise
if a doctor prescribes treatment or medicine for you when you are ill, they tell you what medicine or treatment you should have, and write a prescription for you if necessary.
if someone prescribes an action or duty, they state formally that it must be done; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] تجویزکردنه
[حقوق] بر اثر مرور زمان مدعی مالکیت شدن، مشمول مرور زمان شدن، تجویز کردن، مقرر داشتن

مترادف و متضاد

تعیین کردن (فعل)
assign, fix, specify, state, appoint, determine, define, assess, slate, locate, delimit, qualify, prescribe, tell off

مقرر داشتن (فعل)
assign, establish, fix, provide, ordain, appoint, resolve, enjoin, prescribe

تجویز کردن (فعل)
prescribe

نسخه نوشتن (فعل)
prescribe

stipulate action to be taken


Synonyms: appoint, assign, choose, command, decide, decree, define, designate, determine, dictate, direct, enjoin, establish, fix, guide, impose, lay down, ordain, order, pick out, require, rule, select, set, settle, specify, write prescription


جملات نمونه

1. when should one prescribe this medicine?
در چه مواردی باید این دارو را تجویز کرد؟

2. The doctor prepared to prescribe a receipt.
[ترجمه ترگمان]دکتر برای تجویز یک رسید آماده شد
[ترجمه گوگل]دکتر آماده برای تایید رسید

3. He may be able to prescribe you something for that cough.
[ترجمه ترگمان]شاید بتواند چیزی برای این سرفه تجویز کند
[ترجمه گوگل]او ممکن است بتواند چیزی را برای آن سرفه تجویز کند

4. If these don't work I may have to prescribe you something stronger.
[ترجمه ترگمان]اگه این کار جواب نده، ممکنه یه چیزی قوی تر برات تجویز کنم
[ترجمه گوگل]اگر این کار نمی کند من ممکن است مجبور کنم چیزی قوی تر را تجویز کنم

5. The law allows doctors to prescribe contraception to the under 16s.
[ترجمه ترگمان]این قانون به پزشکان اجازه می دهد که پیش گیری از بارداری را به زیر ۱۶ سال تجویز کنند
[ترجمه گوگل]قانون اجازه می دهد تا پزشکان تجویز پیشگیری از بارداری به زیر 16 سال

6. Regulations prescribe certain standards for building materials.
[ترجمه ترگمان]مقررات استانداردهای خاص برای مصالح ساختمانی را تجویز می کنند
[ترجمه گوگل]مقررات استانداردهای خاصی را برای مصالح ساختمانی اعمال می کند

7. Police regulations prescribe that an officer's number must be clearly visible.
[ترجمه ترگمان]مقررات پلیس تجویز می کند که شماره یک افسر باید به وضوح قابل مشاهده باشد
[ترجمه گوگل]مقررات پلیس مجازات می کند که یک شماره افسر باید به وضوح قابل مشاهده باشد

8. They encourage doctors to prescribe cheaper generic drugs instead of more expensive brand names.
[ترجمه ترگمان]آن ها پزشکان را تشویق می کنند که به جای نام های تجاری گران قیمت، داروهای عمومی ارزان تر را تجویز کنند
[ترجمه گوگل]آنها پزشکان را تشویق می کنند که داروهای عمومی ارزان تر را جایگزین نام های گران تر از نام تجاری کنند

9. Ask the doctor to prescribe something for that cough.
[ترجمه ترگمان]از پزشک بخواهید چیزی برای این سرفه تجویز کند
[ترجمه گوگل]از دکتر بخواهید چیزی برای آن سرفه تجویز کند

10. Various rights prescribe in twenty years.
[ترجمه ترگمان]حقوق مختلفی در بیست سال تجویز می شود
[ترجمه گوگل]حقوق بشر در بیست سال پیش تجویز می شود

11. Your doctor may prescribe a course of antibiotics.
[ترجمه ترگمان] ممکنه دکترت یه مقدار آنتی بیوتیک تجویز کنه
[ترجمه گوگل]پزشک ممکن است دوره ای از آنتی بیوتیک ها را تجویز کند

12. Army regulations prescribe how rifles must be carried.
[ترجمه ترگمان]مقررات ارتش چگونگی حمل تفنگ را تجویز می کند
[ترجمه گوگل]مقررات ارتش نشان می دهد که تفنگ ها باید حمل شوند

13. Therapists cannot prescribe drugs as they are not necessarily medically qualified.
[ترجمه ترگمان]درمانگران نمی توانند داروها را تجویز کنند چون الزاما از لحاظ پزشکی واجد شرایط نیستند
[ترجمه گوگل]درمانگران نمیتوانند داروها را تجویز کنند، زیرا آنها لزوما پزشکی واجد شرایط نیستند

14. What punishment does the law prescribe for this crime?
[ترجمه ترگمان]قانون چه مجازاتی را برای این جرم تجویز می کند؟
[ترجمه گوگل]کدام مجازات برای این جرم تجویز می شود؟

15. The results can help doctors prescribe the most effective anti-viral drug regimen.
[ترجمه ترگمان]این نتایج می توانند به پزشکان کمک کنند که موثرترین روش مبارزه با مواد مخدر را تجویز کنند
[ترجمه گوگل]نتایج به دست آمده می تواند به پزشکان کمک کند تا موثرترین داروهای ضد ویروسی را تجویز کنند

This time the doctor prescribed a different medicine.

این دفعه دکتر داروی دیگری را تجویز کرد.


The paying of taxes is prescribed by law and custom.

قانون و سنت پرداخت مالیات را مقرر کرده است.


پیشنهاد کاربران

say what treatment or medicine a sick person should or must have

تجویز کردن

the nation's most commonly prescribed sleep aid

پرکاربرد ترین معنی این کلمه ( تجویز کردن ) است که فعل هستش


کلمات دیگر: