کلمه جو
صفحه اصلی

equidistant


معنی : دارای مسافت مساوی، متساوی المسافت
معانی دیگر : هم فاصله، برابر دور، هم دور

انگلیسی به فارسی

دارای مسافت مساوی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: equidistantly (adv.)
• : تعریف: of or at an equal distance.

• equally distant
a place that is equidistant from two other places is the same distance from each of them.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] مسافت مساوی
[نساجی] هم فاصله
[ریاضیات] هم فاصله، متساوی الفاصله، متساوی البعد

مترادف و متضاد

دارای مسافت مساوی (صفت)
equidistant

متساوی المسافت (صفت)
equidistant

جملات نمونه

1. two equidistant points from the center of the circle
دو نقطه ی هم فاصله از مرکز دایره

2. The city is equidistant between London and Glasgow.
[ترجمه ترگمان]این شهر در فاصله کوتاهی بین لندن و گلاسکو قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شهر بین لندن و گلاسکو برابر است

3. Horsey is equidistant from Great Yarmouth and Mundesley.
[ترجمه ترگمان]horsey در فاصله یک from از یارمث و Mundesley قرار دارد
[ترجمه گوگل]Horse در معرض فاصله از بزرگ Yarmouth و Mundesley است

4. London is roughly equidistant from Oxford and Cambridge.
[ترجمه ترگمان]لندن تقریبا در فاصله کوتاهی از آکسفورد و کمبریج است
[ترجمه گوگل]لندن تقریبا برابر با اکسفورد و کمبریج است

5. Our house is equidistant from the two pubs in the village.
[ترجمه ترگمان]خانه ما از دو بار در ده مساوی مساوی است
[ترجمه گوگل]خانه ما از دو بار در روستا برابر است

6. All points on a circle are equidistant from the centre.
[ترجمه ترگمان]همه نقاط روی یک دایره در یک فاصله از مرکز قرار دارند
[ترجمه گوگل]تمام نقاط در یک دایره از مرکز فاصله دارند

7. He concluded that all the stars are equidistant from earth; some stars simply shine more brightly than others.
[ترجمه ترگمان]او به این نتیجه رسید که تمام ستارگان در یک فاصله از زمین قرار دارند؛ بعضی از ستاره ها روشن تر از بقیه هستند
[ترجمه گوگل]او نتیجه گرفت که همه ستاره ها از زمین برابر است بعضی از ستاره ها به سادگی درخشان تر از دیگران است

8. The north and south coasts are 14 miles equidistant.
[ترجمه ترگمان]سواحل شمالی و جنوبی ۱۴ مایل در یک فاصله هستند
[ترجمه گوگل]سواحل شمال و جنوب، 14 مایل فاصله دارد

9. Three single beds, pinned to floor, equidistant.
[ترجمه ترگمان]، سه تا تخت که چسبیده به زمین مساوی شدن به زمین، مساوی
[ترجمه گوگل]سه تخت یک نفره، به کف اتاق متصل شده، به طور مساوی

10. The counter's outputs are binary numbers representing 16 equidistant, cyclically generated carrier phase angles.
[ترجمه ترگمان]خروجی های شمارنده عبارتند از اعداد باینری که نشان دهنده ۱۶ زاویه واحد، به طور متناوب تولید شده در فاز حامل می باشند
[ترجمه گوگل]خروجی های شمارنده، عدد باینری است که نشان دهنده 16 زاویه فاز حامل ایجاد شده از یک نقطه است

11. The latter had two locations which were equidistant from the two furnaces which were constructed on that wall to the north.
[ترجمه ترگمان]دومی دو نقطه داشت که از دو کوره راهی که بر روی آن دیوار به سمت شمال ساخته شده بود، فاصله داشت
[ترجمه گوگل]دومی دو محل داشت که از دو کوره که روی آن دیوار به سمت شمال ساخته شده بود، به طور مساوی بود

12. The equidistant smell of the trees kept her on the road.
[ترجمه ترگمان]بوی مساوی درخت ها او را روی جاده نگه می داشت
[ترجمه گوگل]بوی متعادل درختان او را در جاده نگه داشت

13. This simply ensures that both E strings are equidistant from the edge of the fingerboard.
[ترجمه ترگمان]این امر به سادگی تضمین می کند که هر دوی این رشته ها در یک فاصله از لبه of قرار دارند
[ترجمه گوگل]این به سادگی تضمین می کند که هر دو رشته های E در راستای لبه ی انگشت است

14. The asteroids are located at a point equidistant from Jupiter and the Sun.
[ترجمه ترگمان]خرده سیاره ها در یک نقطه از مشتری و خورشید قرار دارند
[ترجمه گوگل]سیارک ها در یک نقطه به عرض جغرافیایی از مشتری و خورشید واقع شده اند

two equidistant points from the center of the circle

دو نقطه‌ی هم‌فاصله از مرکز دایره



کلمات دیگر: